
هفت مرد توسط گروگانگیرهایی مرموز و نقابدار ربوده شده و در اسارت نگه داشته میشوند. با روشن شدن راز این اسارت، آنها باید تصمیمی سرنوشتساز بگیرند: یکی از میان خود را برای مرگ انتخاب کنند، یا با امید به وجود راهی دیگر، دست به انتخابی پرریسک بزنند تا شاید بتوانند همه را نجات دهند.
ویولت، مادری بیوه که پس از سالها برای اولین بار قرار ملاقات دارد، به رستورانی مجلل میرود و با دیدن هنری، مردی جذابتر و خوشبرخوردتر از حد انتظارش، احساس آرامش میکند. اما این ارتباط شیرین بهتدریج رو به تلخی میگذارد، چرا که ویولت با پیامهای ناشناس و آزاردهندهای که روی گوشیاش ظاهر میشوند، ابتدا عصبی و سپس وحشتزده میشود.
خلاصه داستان شریک جرم: میترا وکیل خوشنامی است که روزی در دفترش یک جنایت رخ می دهد. بنابراین او مجبور می شود برای دفاع از خود تحقیقاتی را درباره یکی از موکلانش آغاز کند و در این راه با دردسرهایی روبرو میشود که حتی شغلش را نیز به خطر می اندازد..
یک چوپان برای رهایی از نفرینی که مانع ازدواج او شده، به یک زن جادوگر روی میآورد. جادوگر به جای کمک مستقیم، او را با مجموعهای از وظایف غیرممکن مواجه میکند. مرد باید با انجام این کارهای دشوار و مواجه شدن با چالشهای بزرگ، طلسم را بشکند و در این مسیر، از خود و تواناییهایش بیشتر از آنچه که تصور میکرد، کشف کند.
آبنوس جکسون، مادر مجردی که در حال مبارزه با شیاطین شخصی خود است، خانواده خود را برای شروعی تازه به خانه جدیدی منتقل می کند. اما زمانی که اتفاقات عجیب در داخل خانه مشکوک به خدمات حفاظت از کودکان را افزایش می دهد و خانواده را از هم می پاشد، آبنوس به زودی خود را درگیر نبردی برای زندگی و روح فرزندانش می بیند.
دن چیس چند دهه است که از سازمان سیا بیرون آمده و در خفا زندگی میکند تا اینکه قاتلی از راه میرسد و چیس را دوباره مجبور بهانجام کارهایی میکند که دوست ندارد؛ این پیرمردِ کارکشته میفهمد که آینده و گذشتهٔ او بهم گره خورده است و چارهای جز بازگشت، پیش پای خود نمیبیند.
لطیف میخواهد به صورت واقعی با بهار ازدواج کند و خانواده لطیف برای خواستگاری بهار به تهران می آیند. در این اوضاع بچه ای در ماشین لطیف پیدا می شود و آنها را برای ازدواج، دچار دردسرهایی می کند...
کارگر یک مغازه زندگی اش را از نو شروع می کند و نشان می دهد با هوش و استعداد چه کارهایی می توان انجام داد.
ونسا که پس از از دست دادن فرزندش غمگین است، به خانهای در دریاچه پناه میبرد تا با انحراف خود از یک جهان موازی مواجه شود و متوجه میشود که دروازههای چندجهانی کلید رهایی از غم او یا به دام انداختن او برای همیشه است.
سرنوشت یک نوجوان نابینای فرانسوی به نام ماری لور و یک سرباز آلمانی به نام ورنر در فرانسه اشغالی در مسیر هم قرار می گیرد. حال هر دوی آنها تلاش میکنند از ویرانیهای جنگ جهانی دوم جان سالم به در ببرند و…