سیاه ترین و شیطانی ترین نقاشی دنیا. در تعقیب رمز و راز آن، روهان کیشیبه، هنرمند مانگا با قدرتی خاص، از لوور در فرانسه دیدن می کند. در آنجا اتفاقات هولناکی در انتظار اوست.
در واپسین سالهای دهه اول قرن نوزدهم میلادی، حسابداری جوان به نام ویلیام بلیک، پس از به قتل رساندن یک مرد، از سوی سه شکارچی جایزهبگیر تحت تعقیب قرار میگیرد. در ادامه، ویلیام پس از آشنایی با یک بومی آمریکایی، عازم سفری معنوی میشود که..
در سال 2050 میلادی، یک گوریل غولپیکر به نام کونگ، در جزیره آلکاتراز ویرانی به بار میآورد و تحت تعقیب قرار میگیرد. البته بسیاری از تعقیبکنندگان این حیوان غول پیکر نمیدانند که یک نابغه شرور از او برای اجرای نقشه خود استفاده کردهاست و...
با تشدید فصل طوفان، مسیرهای کیت کارتر، تعقیب کننده سابق طوفان و تایلر اونز، فوق ستاره رسانه های اجتماعی بی پروا، زمانی که پدیده های وحشتناکی که قبلاً دیده نشده بودند، با هم برخورد می کنند. این جفت و تیمهای رقیبشان کاملاً در مسیر سیستمهای طوفانی متعددی میبینند که در مرکز اوکلاهما در نبرد زندگیشان به هم نزدیک میشوند.
در تعقیب یک قاتل زنجیرهای، یک مامور افبیآی مجموعهای از سرنخهای پنهانی را کشف میکند که او باید برای پایان دادن به قتل وحشتناک او حل کند.
در دوران سلسله مینگ یک مامور مخفی گارد امپراتوری به کشورش خیانت کرده و توسط هم رزمان خود تحت تعقیب قرار می گیرد
این داستان شگفت انگیز در عصر شوالیه های شجاع، شاهزاده خانم های زیبا و جادوگران در حال نبرد اتفاق افتاد. روسلان، هنرمند سرگردانی که رویای شوالیه شدن را در سر می پروراند، با میلا زیبا آشنا شد و عاشق او شد. او حتی شک نداشت که او دختر پادشاه است. با این حال، قرار نبود که شادی عاشقان زیاد طول بکشد. چرنومور، جادوگر شیطانی، در یک گرداب جادویی ظاهر شد و میلا را درست جلوی چشمان روسلان دزدید تا قدرت عشق او را به قدرت جادویی خودش تبدیل کند. بدون هیچ مقدمه ای، روسلان در تعقیب شاهزاده خانم دزدیده شده قرار می گیرد تا بر همه موانع غلبه کند و ثابت کند که عشق واقعی قوی تر از جادو است.
ک بازیکن آینده دار کریکت برای پرداخت هزینه جراحی پدرش قمار بزرگی انجام می دهد. اما هنگامی که فروشنده او را فریب می دهد، او تلافی می کند و در یک شبکه جنایی گرفتار می شود. حالا توسط سیاستمداران، پلیس ها و گانگسترها مورد تعقیب قرار گرفته و از اتهامات قتل یک افسر فرار می کند...
یک هنرمند جوان در جنگلی وسیع و بی آلایش در غرب ایرلند گیر می کند، جایی که پس از یافتن سرپناه، در کنار سه غریبه گیر می افتد که هر شب توسط موجودات مرموز تحت تعقیب قرار می گیرند.
سانگ یو از تلاش برای بیدار ماندن بسیار خسته است. هر بار که چشمانش را می بندد، دیو در خواب او را تعقیب می کند و می کشد. یک شب سانگ متوجه میشود که قدرت خاصی دارد: او میتواند گنجینههایی را از رویاهایش به واقعیت برساند. تقریباً یک شبه، او تبدیل به یک مرد ثروتمند می شود. اما ثروت او توجه یک گانگستر بی رحم را نیز به خود جلب می کند.