
در سال 1926 میلادی، زنی به نام بلا آینزورث، به کشور ایتالیا نقل مکان می کند و در شهر پورتوفینو، هتلی را برای اسکان مسافران ثروتمند انگلیسی تاسیس می نماید. در ادامه، بلا با چالش هایی مواجه می شود که...
پس از ربودن یک هواپیمای مسافربری توسط تروریست ها، یک سرباز خارج از وظیفه در هواپیما استراتژی ای برای شکست هواپیماربایان و اطمینان از بقای مسافران در هنگام از کار افتادن موتور طراحی می کند.
این داستان ادامه داستان اخراجیها یک است. در اوایل فیلم عراقیها اقدام به کشتن مجروحین می کنند و اخراجیهای اسیر شده را به یک اردوگاه به سرپرستی رسول می برند. از طرف دیگر، خانواده آنها که قصد مسافرت به مشهد را داشتند، توسط سازمان مجاهدین خلق ایران با ربودن هواپیما و نشاندن آن در عراق ایشان را ترغیب به اعطای درخواست پناهندگی به صدام حسین میکنند. مسافران که خانوادههای اخراجیها هم جزو آنها بودند، برگه درخواست پناهندگی را پاره کرده و سرود ای ایران را میخوانند.
دختری جوان به نام مهتاب (هدیه تهرانی) در خیابان با ماشین فرد مسافرکشی به نام ارسطو (بهرام رادان) در خیابان تصادف کرده و فرار میکند. ارسطو (بهرام رادان) با کمک دوست خود اتومبیل مهتاب را پیدا میکند و بعد از قطعه قطعه کردن آن را به مهتاب (هدیه تهرانی) تحویل میدهد.
برلین، زمان حال. شوهر «کایل پرات» (فاستر) می میرد و «پرات» قصد دارد هم راه با «جولیا» (لوستن)، دختر هفت ساله اش و تابوت شوهرش به امریکا برگردد. «کایل» و «جولیا» در هواپیما به خواب می روند. اما وقتی «کایل» بیدار می شود، می بیند خبری از دخترش نیست. ظاهرا نام «جولیا» در فهرست مسافران نبوده و هیچ یک از خدمه و مسافران او را ندیده است. یکی از محافظ های پرواز (سارسگارد) نیز می گوید که اصلا «جولیا» هم راه با پدرش درگذشته و ادعا می کند که «کایل» عقل خود را از دست داده است...
پیرمردی به نام میلتون رابینسون در یک شهر کوچک در غرب پنسیلوانیا زندگی آرامی را سپری میکند. اما زمانی که یک بشقاب پرنده و مسافر فرازمینیاش در حیاط خلوت خانه او سقوط میکنند، همه چیز کاملا تغییر کرده و…
جیم و دارلینگ صاحبان سگی به نام لیدی هستند و تصمیم دارند به مسافرت بروند اما برای اینکه لیدی تنها نماند، از عمه دارلینگ در خواست می کنند تا از او مراقبت کند ولی…
مرینت و دوستش آدرین برای گذراندن اوقات فراغتشان سفری به شهر نیویورک را آغاز میکنند. این مسافرت هیجان انگیز اما پرخطر فرصت مناسبی برای آنهاست تا گردنبند گرانبهایی را از یک نمایشگاه خریداری کنند اما با توطئه دشمان مواجه میشوند. حالا لیدی باگ با ابرقهرمانان آمریکایی متحد میشود تا در برابر دشمنان از خودشان دفاع کنند…
براساس داستانی واقعی یک ملوان مذهبی فیلیپینی روی عرشه کشتی آتلانتیک شمالی مشغول به کار است، تا اینکه یک مسافر رومانیایی را که پشت چند کانتینر پنهان شده را پیدا میکند، اما به جای معرفی کردن او تصمیم میگیرد به او کمک کند.
یک راننده تاکسی مسافری مرموز را سوار میکند و با تهدید اسلحه از طرف او مجبور میشود به هرجایی که او میگوید برود. او که خود را گرفتار یک بازی موش و گربه مانند میبیند، به زودی متوجه میشود هیچ چیز آنطور که به نظر میاید نیست...