قسمت دهم منتشر شد.
کارمن «کارمی» برزاتو، سرآشپز جوانی از دنیای غذاخوریهای خوب، پس از مرگی دلخراش، برای اداره ساندویچفروشی خانوادگیاش به خانه شیکاگو میآید. در حالی که کارمی برای دگرگونی رستوران و خودش میجنگد، خدمه آشپزخانهاش در اطراف لبههای خشن او نهایتاً
کاران، پلیسی خشن که تلاش می کند تا کازبه شروری قدرتمندتر و مرگبارتر از او را تعقیب کند و همزمان روابط شخصی خود را مدیریت کند.
مردی نابینا که برای رسیدن به اهداف خود بر موانع غلبه می کند. سریكانت وارد امآیتی میشود، صنایع بولانت را تأسیس میکند و در طول مسیر با چالشهایی روبرو میشو ...
وقتی شوهرش سانی توسط روح وحشتناک کاکودا نفرین می شود، ایندیرا دست به دست یک شکارچی ارواح می رود تا راه حلی بیابد.
جستوجوی بهولا برای کار در شهر او را به آویرا، زنی ثروتمند میبرد که به زندگی سادهاش کشیده شده است. اما زمانی که بهولا باید دهکده خود را نجات دهد، عاشقانه آنها با مشکل روبرو می شود.
سفر مردی از محله های فقیر نشین بمبئی به دنیای ورزش های شدید زیرزمینی را دنبال می کند.
مقر ذهنی نوجوان رایلی در حال تخریب ناگهانی است تا جایی برای چیزی کاملاً غیرمنتظره باز کند: احساسات جدید! شادی، غم، خشم، ترس و انزجار، که مدتهاست یک عملیات موفقیتآمیز را انجام دادهاند، مطمئن نیستند که وقتی اضطراب ظاهر میشود چه احساسی داشته باشند. و به نظر می رسد که او تنها نیست.
یک مادر تصمیم می گیرد آخرین آرزوی پسر رو به مرگش را برآورده کند ولی این آرزو با مشکلات و موانع قانونی زیادی مواجه است ...
، در مورد گروه موسیقی افسانهای است که با صدای نمادین و هماهنگی که خلق کردند، موسیقی پاپ را متحول و طرفدرانی از تمام نسلها جذب کردند.
زمانی که توکیو مورد حمله کایجو قرار گرفته، اولترامن متوجه می شود که بزرگترین چالش او مبارزه با هیولاهای غول پیکر نیست، بلکه بزرگ کردن هیولا است.