
شوكا دختر جوانی است كه به علت فقر خانواده مجبور می شود به ازدواج با پسر عقب افتاده ای تن دهد تا كمی از بار مشكلات خانواده كم شود، اما جلیل شاگرد خیاط دل در گرو شوكا دارد و این موضوع اتفاقاتی را به وجود می آورد...
داستان فیلم روایتگر زندگی چند خانواده است که برای گذراندن تعطیلات به شمال کشور سفر کردهاند. دوستان احمد (شهاب حسینی) که پس از سالها زندگی در آلمان به ایران بازگشته، در تلاش هستند تا همسری را برای او بیابند. به همین خاطر، مربی مهدکودکی به نام «اِلی» (ترانه علیدوستی) با دعوت سپیده (گلشیفته فراهانی)، به همراه دیگران به این سفر آمدهاست. امّا پس از ناپدید شدن الی در ساحل دریا، ماجرا به تراژدی تبدیل میشود و هر کس در مورد این مسئله به قضاوت پرداخته و دیگری را مقصر میداند. تا آنجا که جمع به خاطر منافع خود زمانیکه نامزد جستجوگر الی در پی او از راه میرسد از حمایت الی دست کشیده و سپیده را مجاب مینماید که در مورد الی حرفهای نادرست و دروغهای کوچکی بگوید؛ دروغهایی که تبدیل به فاجعه میشوند.
روایتی از سرگذشت زندگی یک فرمانده جنگ ایران و عراق دارد که در زندگی اشتباهاتی مرتکب شده و در عالم برزخ سعی در جبران خطاهایش دارد. این اتفاقات در قالب طنز موقعیت رخ میدهند.
شرفناز از آن می ترسد که الیاس به سرنوشت احمد دچار شود. او سالهاست به فرار از این زندان فکر می کند تا اینکه بالاخره روزی دست الیاس را گرفته و می گریزد. این فرار به گوش جمعه می رسدمسعود که یک استاد دانشگاه موفق و دارای خانواده ای دوستداشتنی است گرفتار یک رابطه عاطفی با یکی از دانشجویان خود میشود این رابطه به گونه ا پیش میرود که زندگی و خانواده اش را از هم میپاشاند
پیرمردی که در تنگنا قرار گرفته برای گذران زندگی و حل مشکل معیشت خود،به راه حل غریبی می رسد؛او تصمیم می گیرد که دست به نوعی خودفروشی زده و اعضای بدن خود را به حراج بگذارد.
این فیلم دربارهٔ اردشیر مشکین ثروتمندترین مرد دنیاست که برای اموال خود به دنبال نوه گم شدهٔ خود به اسم " عزیز " میگردد و در این حین و بین، زندگی او و اطرافیانش دستخوش اتفاقات عجیبی میشود..
نیلوفر برای دیدن دوستش که چند وقتیست در دنیای مجازی با او آشنا شده راهی تهران می شود، اما در راه برایش اتفاقاتی می افتد که این قرار ملاقات به سرانجام عجیبی مبدل می شود و…
نمرده رفاقت تو این شهر،هنوز یه حرف یه قول یه دست مردونه،اول و آخرمونه.حالا می خوام قد همین حرفم وایسم.می خوام قد همین قولم قد بکشم...
در سال هاي نخست انقلاب فرازمي با سوء استفاده از دارايي همسرش به آمريكا مي رود و پس از مدتي با تمام شدن پول ها اقدام به سرقت بانك مي كند و به ايران بازمي گردد اما در مي يابد كه همسر سابقش با جواني قرار ازدواج گذاشته است. او چندبار با پادرمياني پدر همسرش دختر كوچك خود گلي را ملاقات مي كند و تصميم مي گيرد كه با ربودن او از نو به خارج از كشور بگريزد..
حسین عطاردی با همسرش، فخری و پسرش، در خانهٔ قدیمی پدر زندگی میکند. او و همسرش کارمند بانک اند. فخری با تهیهٔ وام مسکن به اصرار به حسین میقبولاند که خانهٔ پدری را بفروشند و در یک مجتمع آپارتمانی، در حومهٔ شهر ساکن شوند. پدربزرگ مخالف است. آنها به منظور فروش خانه، پدربزرگ را به آسایشگاه سالمندان میسپارند و ..