در سال هاي نخست انقلاب فرازمي با سوء استفاده از دارايي همسرش به آمريكا مي رود و پس از مدتي با تمام شدن پول ها اقدام به سرقت بانك مي كند و به ايران بازمي گردد اما در مي يابد كه همسر سابقش با جواني قرار ازدواج گذاشته است. او چندبار با پادرمياني پدر همسرش دختر كوچك خود گلي را ملاقات مي كند و تصميم مي گيرد كه با ربودن او از نو به خارج از كشور بگريزد..
حسین عطاردی با همسرش، فخری و پسرش، در خانهٔ قدیمی پدر زندگی میکند. او و همسرش کارمند بانک اند. فخری با تهیهٔ وام مسکن به اصرار به حسین میقبولاند که خانهٔ پدری را بفروشند و در یک مجتمع آپارتمانی، در حومهٔ شهر ساکن شوند. پدربزرگ مخالف است. آنها به منظور فروش خانه، پدربزرگ را به آسایشگاه سالمندان میسپارند و ..
«علی نقی» پس از سال ها دوری از ایران به کشورش باز می گردد تا ماجرای کهنه ی عشق اول خود را به سرانجام برساند او در پی اثبات وقایع گذشته و برای اجرای نقشه هایش با رضا همراه می شود …
علی که به تازگی مغازه ای را خریده و قصد دارد با راه انداختن یک مکانیکی بار زندگی خانواده اش را به دوش بکشد ، با توطئه دختری جوان روبرو می شود که قصد دارد با در آوردن مغازه از دست علی ، طلاهای دزدیده شده ای را که پدرش چندین سال پیش آنجا پنهان کرده ، بدست آورد . اما درگیر داستانی عاشقانه می شود و …
عاشقی با اعمال شاقه» درباره پسر جوان ثروتمندی است که به قصد تفریح به شمال سفر می کند و در آنجا عاشق دختر صاحب رستورانی می شود و به خاطر او در آن رستوران مشغول به کار می شود..
دختری مبتلا به سرطان است و امیدی به زندگی ندارد، پدرش دنبال پسری مطمن می گردد تا دخترش به او وابسته شود و بتواند امید را در دل او زنده کند..
تاجر ثروتمندی به نام تیمور، که سالها در اروپا زندگی میکرده، پس از انقلاب و با آغاز جنگ وارد کشور میشود فرزندش، امید، همزمان با اوج جنگ برای انجام یک معامله تجاری، به خواست پدر، به باختران میرود پس از بازگشت امید که تحت تأثیر بردباری و از خود گذشتگی مردم قرار گرفته تصمیم میگیرد به جبهه برود…
رامین (علی صادقی) پسری است با وضع مالی نه چندان خوب که به نیلوفر (سحر قریشی) از خانواده ای ثروتمند علاقهمند است. منوچهر، پدر نیلوفر (محمدرضا حقگو) به رامین سه ماه مهلت میدهد که مقدمات ازدواج و زندگی با نیلوفر را فراهم کند. رامین برای به دست آوردن پول مورد نیاز با دوستش بهروز (آرش اسد) نقشه ای میکشند و رامین را به جای داماد گمشده خانواده ثروتمندی جا میزنند که دچار فراموشی شدهاست تا پول مژدگانی را دریافت کنند..
دختر و پسرهای نوجوان و فیلمسازی که در جشنواره ای برنده شده اند به دنبال جایزه می روند ولی…
داستان دو برادر را روایت میکند که یکی از آن ها رئیس بانک و دیگر تعمیرکار ماشین است و بر اثر ماجرایی این دو برادر با یکدیگر جا به جا شده که این اتفاق به روند و شکل گیری داستان کمک میکند.