
یک ستاره سینما از یک پیشخدمت پارکینگ در رستورانی در بورلی هیلز دعوت می کند تا به عنوان معشوقه خود ظاهر شود تا رابطه اش با یک مرد متاهل را پوشش دهد.
یک سازنده بازیهای ویدیویی به نام مایلز، از رقابتی مرگبار که توسط یک دار و دسته تبهکار سازماندهی شده، جان سالم به در میبرد. او با تکیه بر مهارتهای گلادیاتوری بازیهای ویدیویی خود، تلاش میکند که دوست سابقش نوا را از چنگ آدمربایان نجات دهد و…
داستان واقعی زندگی بوکسوری که به کشیش تبدیل شده است. هنگامی که یک مصدومیت به حرفه بوکس آماتور او پایان می دهد، استوارت لانگ به لس آنجلس نقل مکان می کند تا پول و شهرت پیدا کند. در حالی که به عنوان یک کارمند سوپرمارکت در حال تراشیدن است، با کارمن، معلم مدرسه یکشنبه که به نظر می رسد از جذابیت پسر بد خود مصون است، ملاقات می کند. مصمم به جذب او، آگنوستیک قدیمی شروع به رفتن به کلیسا می کند تا او را تحت تاثیر قرار دهد. با این حال، تصادف با موتور سیکلت او را به این فکر میاندازد که آیا میتواند از شانس دوم خود برای کمک به دیگران استفاده کند، و به این درک شگفتآور منجر میشود که او قرار است یک کشیش کاتولیک باشد.
یک تیم تازهوارد جدید تعیین شده تا تمرینات خود را با «استورمر» و گروهش به انجام برسانند، اما در این میان یک نفر تلاش دارد که کارخانه قهرمانان و خود «استورمر» را از بین ببرد ...
در دهه 1950 میلادی در شهر نیویورک، یک کارآگاه خصوصی به نام لیونل اسروگ که مبتلا به سندروم توره میباشد، تلاش میکند تا معمای قتل تنها دوست و مربی اش فرانک مینا را حل کند.
زمان جنگهای ویتنام است. به کاپیتان «ویلارد» دستور داده می شود که به جنگلی در کامبودیا رفته و سرهنگ کورتز خائن را که درون جنگل برای خودش ارتشی تشکیل داده را پیدا کرده و بکشد. زمانیکه او در جنگل فرود می آید کم کم توسط نیروهای مرموزی در جنگل گرفتار شده تا حدی که دچار جنون می شود. همراهان وی هم یکی یکی به قتل می رسند. همینطور که ویلارد به مسیرش ادامه می دهد بیشتر و بیشتر شبیه کسی می شود که برای کشتنش فرستاده شده است...
رمان های هِنری، نویسنده جوان، سنتی و ناموفق انگلیسی اصلا فروش نمی روند. اما ناگهان یکی از کتاب هایش در مکزیک می درخشد و مسئول انتشارات به او اصرار می کند که با یک تور تبلیغاتی به آنجا سفر کند. زمانیکه هنری به مکزیک می رسد، متوجه می شود که دلیل محبوبیت کتاب هایش نه نویسندگی او، بلکه چیز دیگریست که از فهمیدنش خونش به جوش می آید.
سالواتوره توتو کودکی عاشق فیلم و سینماست. تنها تفریح او رفتن به سینما و بازی با نگاتیوهاست. این موضوع باعث شکل گیری رابطهای عمیق بین او و آلفردو آپاراتچی تنهای سینما پارادیزو، میشود.
وقتی کندال، یک طراح رستوران موفق برای جشنواره سالانه شکار بزرگ به شهر محل تولدش میستیک بی میآید، خودش را در شرایط پیشبینی نشدهای با زک تازهوارد میبیند. آیا کندال طعمه دردسر شده است یا عشق واقعی را پیدا خواهد کرد؟