
گئرد وایسلر, بازجوی ارشد اشتازی، پلیس امنیت جمهوری دمکراتیک آلمان و یکی از باورمندان به حکومت سوسیالیستی آلمان شرقی است. او مأمور زیر نظر گرفتن زندگی گئورگ دریمن یک کارگردان تئاتر میشود که مقامات ارشد نیروی امنیتی، به توصیه وزیر فرهنگ و هنر آلمان شرقی، در پی یافتن بهانهای برای ایجاد محدودیت و خانهنشین کردن وی هستند.
رمان های هِنری، نویسنده جوان، سنتی و ناموفق انگلیسی اصلا فروش نمی روند. اما ناگهان یکی از کتاب هایش در مکزیک می درخشد و مسئول انتشارات به او اصرار می کند که با یک تور تبلیغاتی به آنجا سفر کند. زمانیکه هنری به مکزیک می رسد، متوجه می شود که دلیل محبوبیت کتاب هایش نه نویسندگی او، بلکه چیز دیگریست که از فهمیدنش خونش به جوش می آید.
در اول نوامبر 1959 سی سی باکستر مردی مجرد و تنها، نزدیک چهار سال است که کارمند دفتر مرکزی یک شرکت بزرگ بیمه با سی هزار کارمند در منطقه منهتن نیویورک است . وی بنا به دلایلی بعد از پایان ساعت کاری دیرتر به آپارتمان خود واقع در خیابان پارک غربی می رود...
جول که آدمی خجالتی و تا حدی ساده است، در یک مسافرت ساحلی با دو نفر از دوستانش، با کلمنتاین که دختری کمفکر و پرانرژی است آشنا میشود. بعد از مدتی این دوستی به پایان میرسد و کلمنتاین دست به یک عمل پاکسازی حافظه از طریق شرکت لاکونا میزند. بعد از پاکسازی، وقتی جول او را میبیند و متوجه میشود که کلمنتاین او را از حافظه و خاطرات خود پاک کرده است، تصمیم میگیرد تا او نیز کلمنتاین را از خاطرات خود پاک کند. اما در میانهی راه پاکسازی و در حالت یادآوری خاطرات، متوجه میشود که مایل به این کار نیست و سعی در منحرفکردن مسیر پاکسازی میکند…
ستاره شناسان رادیویی سیگنالی عجیبی را در اعماق دریا کشف کردند که می تواند با موجودات فرازمینی تماس داشته باشد
داستان فیلم درباره ی درگیری و آشوب بین چندین گروه یعنی پلیس و مردم و سیاست می باشد و اینکه چگونه این موارد روی زندگی مردم عادی تاثیرات منفی میگذارد. وقتی یک لایحه ضدفساد در دولت تصویب نمی شود و بیمارستان دولتی و دکترها اعصاب می کنند و جان مردم به خطر می افتد، یک سیاستمدار پارتیزان تصمیم می گیرد شخصا قانون را اجرا کند و …
داستان فردی به نام نیشیجیما هیدتوشی که یک بازیگر و کارگردان صحنه می باشد که خوشبختانه با همسر نمایشنامه نویس خود ازدواج کرده است. اما روزی از روزها بدون هیچ دلیلی ناپدید می شود و...
فیلیپ که بر اثر سقوط با چتر نجات معلول می شود، برای پرستاری از خود مردی به اسم دریس را استخدام میکند. فیلیپ تا قبل از استخدام دریس؛ مردی بداخلاق و غیر قابل تحمل بود اما با حضور دریس که شخصی است که سابقه سرقت و زندان نیز دارد زندگی و شخصیت فیلیپ متحول میشود.
نورما دزموند، هنرپیشهای بازمانده از دوران سینمای صامت، اینک با اختلالات روانی رو به رو است. وی در ویلایی رو به ویرانی، همراه با با مردی که قبلاً شوهرش بوده و حال خدمتکار اوست، در سانست بولوار زندگی میکند. نورما در حالی که هنوز آرزوی بازگشت به صحنه را دارد، تصادفاً با نویسندهٔ جوان اما موفقی آشنا میشود و کم کم به او علاقهمند میگردد. چندی طول نمیکشد که این رابطه با قتل و جنون پایان میپذیرد.
جیک و پدرش در جنگلی تنها زندگی می کنند. پدر جکی به اوج گفته است که تنها بازماندگان جنگ جهانی سوم هستند. اما وقتی تعدادی شکارچی به کلبه آنها حمله می کنند جکی متوجه می شود که حقیقت بسیار تلختر از آن چیزی است که پدرش به او گفته است و …