امروز آخرین روز زندگی جیمی است. آلزایمر او در حال بدتر شدن است، بنابراین او تصمیم میگیرد که زندگی خود را با حفظ شوخ طبعی و ذوق پایان بخشد. جیمی در آخرین روز زندگیاش روی زمین با یک نویسنده آشنا می شود که ...
پیرمردی به نام میرزا چونان نواب که بسیاری از اهالی محل، او را به عنوان فردی خسیس و طماع می شناسند، با یکی از مستاجران عمارت در حال تخریب و فرسوده خود دچار کشمکش می شود و...
جودیت آلبرایت پس از سکته مغزی خفیف ، با اکراه به یک خانه سالمندان تاریخی نقل مکان می کند و در آنجا متقاعد می شود که یک نیروی فوق طبیعی ساکنان را می کشد.
وقتی اسکیباز سابق نابینایی به نام سوفی، برای مراقبت از گربهای که صاحبش به سفر رفته، به عمارتی دور افتاده پا میگذارد، سه دزد برای سرقت گاوصندوق مخفی صاحب خانه به عمارت هجوم میآورند. تنها راه دفاع سوفی، کلی سرباز کهنهکاری است که در نرم افزار "به جای من ببین" با او آشنا میشود. سوفی برای دفاع از خود و نجات از دست مهاجمان از کلی کمک میگیرد.
یک نویسنده نابغه منزوی یک شب را در عمارت دورافتاده خود می گذراند و منتظر است تا فرد خیالی خود ساخته اش بیاید و او را نابود کند.