
مردان ایکس، گروهی از جهشیافتهها که از هدایای عجیب و غریب خود برای محافظت از دنیایی استفاده میکنند که از آنها متنفر است و از آنها میترسد، مانند گذشته به چالش کشیده میشوند و مجبور میشوند با آینده جدید خطرناک و غیرمنتظرهای روبرو شوند.
در حالی که منتظر کامیون سوخت بعدی در یک ایستگاه استراحت در آریزونا است، یک فروشنده جوان چاقو در حال سفر با ورود دو سارق بانکی که به طور مشابه سرگردان هستند، بدون هیچ تردیدی در مورد استفاده از ظلم یا سرما، در یک موقعیت گروگان گیری قرار می گیرد. فولاد سخت - برای محافظت از ثروت خون آلود و به دست آمده آنها.
سریال امپراطور دریا داستان درباره برده ای به نام گونگ بوک است که به همراه دوستش جانگ نیون سختی های زیادی را متحمل می شود. دزدان دریایی پدرش را می کشند. بعدها او تحت تعلیم فردی به نام یوم جانگ قرار می گیرد و پس از آمادگی نسبی در هنرهای رزمی ، در مسابقات انتخابی محافظان بانو جمی شرکت می کند.
پس از غواصی در سوراخ خرگوش از سرنخ های درهم، یک محافظ سابق خود را برای محافظت از مدیر عامل یک شرکت جنجالی گوشت تولید شده در آزمایشگاه که همچنین بازمانده حمله سرنوشت سازی است که زندگی او را تغییر داد، استخدام می کند.
استل که یک خلبان باتجربه خطوط هوایی است، در بین پروازهای طولانی مدت با همسر مهربان و محافظش گیوم زندگی کاملی دارد. یک روز، به طور تصادفی، در راهروی فرودگاه، با آنا، عکاسی که بیست سال قبل با او رابطه پرشور داشت، به هم میرسند. استل نمی داند که این اتحاد دوباره او را به یک مارپیچ کابوس وار تبدیل می کند و زندگی او را وارونه و غیرمنطقی می کند.
خانواده اشپنگلر به جایی که همه چیز شروع شد - آتشخانه نمادین شهر نیویورک - بازمیگردند تا با Ghostbusters اصلی که یک آزمایشگاه تحقیقاتی فوق سری ایجاد کردهاند تا ارواح متلاشیکننده را به سطح بعدی ببرند. اما هنگامی که کشف یک مصنوع باستانی نیروی شیطانی را آزاد می کند، Ghostbusters جدید و قدیمی باید برای محافظت از خانه خود و نجات جهان از عصر یخبندان دوم به نیروها بپیوندند.
سباستین ده ساله که عاشق زندگی در شهر است، مجبور است تابستان را در کوهستان با مادربزرگش بگذراند. اوضاع چندان بر وفق مراد او نیست تا اینکه با سگ بزرگی به نام بل آشنا می شود که صاحب بدرفتاری دارد. سباستین با محافظت از دوست جدید خود پرماجراترین تابستان عمرش را می گذراند.
برلین، زمان حال. شوهر «کایل پرات» (فاستر) می میرد و «پرات» قصد دارد هم راه با «جولیا» (لوستن)، دختر هفت ساله اش و تابوت شوهرش به امریکا برگردد. «کایل» و «جولیا» در هواپیما به خواب می روند. اما وقتی «کایل» بیدار می شود، می بیند خبری از دخترش نیست. ظاهرا نام «جولیا» در فهرست مسافران نبوده و هیچ یک از خدمه و مسافران او را ندیده است. یکی از محافظ های پرواز (سارسگارد) نیز می گوید که اصلا «جولیا» هم راه با پدرش درگذشته و ادعا می کند که «کایل» عقل خود را از دست داده است...
قسمت پانزدهم منتشر شد.
جونگ کو وون، یک شیطان، میباشد. او توانایی انجام معاملاتی خطرناک اما شیرین با انسانها را دارد. او به انسانها با تمام حقارت نگاه میکند و بیش از 200 سال است که در دنیای انسانها به عنوان یک شکارچی به دنبال شیرینیها و معاملاتشان میگردد. اما وقتی با دو دو هی، دختری انسانی، ملاقات میکند، ناگهان تمام قدرتش را از دست میدهد. حال او باید به صورت قراردادی با دو دو هی ازدواج کند تا از او که تمام قدرتش را به خود انتقال داده است، محافظت کند و از انقراض خود جلوگیری نماید.
در حالی که از دست دشمنان خطرناکش در فرار است، یک آدمکش از مخفیگاه خود بیرون میآید تا از دختری که در سالهای جوانیاش ترک کرده محافظت کند.