در دهکده ای کوچک، هانومانتو، یک دزد خرده پا، جواهری اسرارآمیز پیدا می کند که به او قدرت های خداگونه می دهد. آیا او موفق خواهد شد که این قدرت ها را از افتادن در دستان اشتباه نگه دارد و دهکده خود را نجات دهد؟
دامبو یک بچه فیل است که با گوش های بزرگ و عدم اعتماد به نفس به دنیا می آید. اما به لطف دوست کوچکترش تیموتی موش، این پاچیدرم به اندازه یک نیم لیتر یاد می گیرد که بر همه موانع غلبه کند.
در انیمیشن «من یک سگ برای کریسمس می خوام چارلی براون»، برادر کوچکتر لینوس و لوسی، ررون، برای کریسمس سگ میخواهد، و برادر اسنوپی، اسپایک، ممکن است پاسخگو باشد.
پس از اینکه خواهر کوچک پیتر توسط یک نیروی شیطانی شرور و خبیث دزدیده می شود، او تصمیم می گیرد تا برای نجات خواهرش راهی سفری پر مخاطره و هیجان انگیز به ماه شود و...
کاکا پسر یک قهرمان است. بدن او توسط یک نیروی شیطانی مورد تهاجم قرار می گیرد که با افزایش سن قوی تر می شود. در نهایت این نیرو قدرت تاریک کافی برای نابودی کل جهان را خواهد داشت. برای جلوگیری از وقوع چنین فاجعه ای، اژدهای سیاه افسانه ای، پرنسس نینی، رئیس باراگون و براتی بیرلی با کاکا متحد می شوند تا از سرزمین خود دفاع کنند. آنها در سرزمینهای ممنوعه، دنیای زیرزمینی و جهان موازی، با گلهای گوشتخوار و موجودات سنگی مبارزه میکنند. با وجود خطرات، جوانان هیچ ترسی نشان نمی دهند. آنها مصمم هستند تا نیروهای تاریک را از سرزمین خود بیرون کنند.
1979. دونالد لاووی یک قاتل ترسناک است که به دستور کلود دوبوآ، رئیس گروه اوباش جنوب غربی مونترال کار می کند. دونالد وظیفه دارد تا سرباز جدید خود سرژ ریوارد را بپذیرد، یک کلاهبردار کوچک سرش که به زودی او را در یک قتل مضاعف به خطر می اندازد. دونالد به لطف وکلای قبیله دوبوا از عدالت اجتناب می کند، اما این تنها یک شکست موقت برای کارآگاه گروهبان راجر برنز است، که می خواهد لاووی را متقاعد کند تا یک خبرچین شود.
یئو رئوم پس از اینکه توسط دوست پسرش اخراج می شود و مادرش را در یک تصادف از دست می دهد، تصمیم می گیرد برای انجام هیچ کاری به دهکده ای کوچک نقل مکان کند.
میسون، مغز متفکر جنایتکار، در شرف اجرای یک عمر است که معشوق و عضو اصلی خدمه او، دکر، تیم را به زیر می کشد و فاش می کند که او یک مامور مخفی اینترپل است. میسون که دلشکسته است فرار می کند و از زندگی جنایی بازنشسته می شود تا اینکه برادر کوچکترش شاون از لیگ خود خارج می شود و به تنهایی یک سرقت بزرگ از بانک را انجام می دهد. میسون چاره ای ندارد جز اینکه به کمک بیاید، در حالی که اینترپل دکر را به این امید می آورد که او را عصبی کند. قبل از اینکه تیم های SWAT به بانک هجوم ببرند، میسون باید از تمام ابزار موجود در زرادخانه خود استفاده کند تا نه تنها با جایزه، بلکه از عشق زندگی خود نیز فرار کند.
فریبرز برای فرار از خیابانها به کافهی کمال میرود، کافه خلوت است و کسی جز آن دو در کافه نیست. همه چیز عادی به نظر میرسد تا اینکه جوانی با دو کولهپشتی وارد کافه میشود...
وقتی جسیکا با خانوادهاش به خانه دوران کودکیاش برمیگردد، کوچکترین دخترخواندهاش آلیس وابستگی وهمآوری به خرس عروسکی به نام چانسی که در زیرزمین پیدا میکند پیدا میکند. آلیس شروع به بازی با چانسی می کند که بازیگوشی شروع می شود و به طور فزاینده ای شیطانی می شود. همانطور که رفتار آلیس بیشتر و بیشتر نگران کننده می شود، جسیکا مداخله می کند تا متوجه شود که چانسی بسیار بیشتر از خرس اسباب بازی پر شده ای است که او معتقد بود.