در حالی که خانوادهی کینانها سعی دارند خانوادهشان را به هم نزدیکتر کنند، ناخواسته وارد بازی زندگی یا مرگ میشوند. با چهار قاتل دیوانه که در راهروهای هتل در حال گشتزنی هستند و برای خلاقانهترین قتلها با هم رقابت میکنند، شانس قطعاً به ضرر آنهاست.
استری که در شهر چاندری می گذرد، بر اساس افسانه شهری ناله با ساخته شده است که در دهه 1990 در کارناتاکا در فضای مجازی پخش شد و شرادا کاپور و راجکومار رائو در نقش های محوری حضور دارند.
اوزی، پس از جدا شدن از والدینش زمانی که خانهشان در جنگل نابود میشود، توسط صاحبان مهربان یک پناهگاه حیاتوحش نجات داده میشود. آنها اوزی را در امنیت نگه میدارند و به تدریج به او زبان اشاره را آموزش میدهند. اوزی با ترکیب مهارتهای جدیدش و استعداد طبیعیاش در استفاده از شبکههای اجتماعی، بهسرعت مخاطبان جهانی پیدا میکند. زمانی که او متوجه میشود ممکن است والدینش زنده باشند، تصمیم میگیرد سفری را برای یافتن آنها آغاز کند و در عین حال جهان را از وقایعی که در جنگلهای بارانی رخ میدهد، آگاه کند، پیش از آنکه
وحید، عشقی دیرینه را در وجود رعنا، زنی روسپی، جستجو میکند. اما این جستجو او را با واقعیتهایی تلخ و پیچیده روبرو میسازد.
دنیل اوشن یک نفر دیگر را هم به تیمش اضافه می کند تا با همکاری هم سه سرقت بزرگ را در اروپا انجام دهند و...
یکی از یاران اوشن می خواهد بزرگترین کازینو لاس وگاس را تأسیس کند ولی ناچار به شراکت با شخصی خودخواه است.آن شخص که ویلی بنکس نام دارد با کلاهبرداری تمام کازینو را به اختیار خود درمی آورد و حالا 13 یار اوشن دور هم جمع می شوند تا...
در جریان خدمت به عنوان یکی از اعضای هیئتمنصفه در یک دادگاه قتل پرمخاطب، جاستین کِمپ، مردی خانوادهدوست، با یک دوراهی اخلاقی جدی مواجه میشود؛ مسئلهای که او میتواند از آن برای تأثیرگذاری بر رأی هیئتمنصفه استفاده کند و احتمالاً متهم را به گناهکار بودن محکوم یا از اتهام تبرئه کند.
چرا گریه نمیکنی؟ روایت زندگی فردی به نام علی شهناز است که پدر و مادر خود را از دست داده و خود را موظف به مراقبت از برادر کوچکترش که بهتازگی ازدواج کرده میداند، اما بنابر اتفاق و حادثهای برادر کوچک او نیز از دنیا میرود. علی شهناز حال در یاس و ناامیدی بر پیله تنهایی خود تمام احساسهای جهان را از خود دور کرده و به پوچی مطلق رسیدهاست. در این میان مهمترین معضل او این است که گریه نمیکند! تمامی توصیه همراهان از دوست و همکار او گرفته تا عمهاش و دختری که با او رابطه عاطفی جدیدی را آغاز کردهاست و همزاد او که شتربانی در یکی از نقاط کویری فلات مرکزی کشور است؛ در مواجهه با او تمام هم و غمشان را بر این گذاشتهاند که در نهایت امر او را به گریه کردن دعوت کنند و مدام از او میپرسند چرا گریه نمیکنی؟
فیلم آسمان غرب، با نگاهی متفاوت، رشادت، غیرت و میهندوستی خلبان شهید علیاکبر شیرودی و دیگر همرزمانش را در روزهای آغازین جنگ به تصویر میکشد.
فیلم آبی روشن، داستان مردی به نام یوسف است که معدندار و معتمد شهر است، او بهطور اتفاقی یک فیروزه کمیاب پیدا میکند و زندگیاش در مسیر مخاطرهآمیزی قرار میگیرد.