
سه فیلمساز جوان برای ساخت یک مستند دربارهی شیوع مرموز طاعون، به روستایی دورافتاده سفر میکنند. دولت این منطقه را منطقهای ممنوعه اعلام کرده و شایعاتی در حال پخش است مبنی بر اینکه این بیماری ریشه در یک نیروی شیطانی باستانی دارد. گروه فیلمبرداری تمام تلاش خود را
در این نبرد پرهیجانِ ذهنها و ارادهها، ریحان، شیاد زیرک، نقشهای برای سرقت الماس میکشد و در عین حال میکوشد راجان، دشمن سادیست خود را فریب دهد.
نائومی، زن جوانی است که خودرواش از جاده منحرف شده و درون یک گودال میافتد و او را در منطقهای دورافتاده گرفتار میکند؛ جایی که حتی موبایلش آنتن نمیدهد. در همین هنگام، یک راننده یدککش بهطرزی مرموز ظاهر میشود، اما بهجای کمک، نائومی را به قربانی بعدی خود تبدیل میکند.
برترم پینکاس، دندانپزشکی بدخلق و مردمگریز در منهتن، ناگهان به توانایی ناخوشایندی دست پیدا میکند: دیدن ارواح. ارواحی واقعاً آزاردهنده! بدتر از آن، همهشان چیزی از او میخواهند. بهویژه فرانک هرلیهی، روحی پرحرف و زبانباز که مدام او را اذیت میکند تا وارد نقشهای عاشقانه با همسر بیوهاش، گوئن، شود. بهزودی، آنها در ماجرایی خندهدار میان دنیای زندگان و مردگان گرفتار میشوند!
دو هیونجونگ، مدیر باشگاهی که به شدت به سلامت و تناسب اندام اهمیت میدهد، در حالی که با چالشهای خوداشتغالی دستوپنجه نرم میکند، به اعضای باشگاهش کمک میکند تا زندگیشان را متحول کنند و در این میان، رابطهای پرشور با لی میران، مدیر یک آژانس مسافرتی و عاشق غذا، شکل میگیرد.
انسانها در نبردهایی بیامان برای دفاع از سرزمین خود در برابر قبایل نیمهانسان مهاجم میجنگند. در حالی که جهانش در آتش جنگی سهمگین میسوزد، کای، پسری روستایی از لاگ، به نبرد میپیوندد تا از آنچه برایش عزیز است دفاع کند. اما پس از آنکه یاران کای یکییکی از پا درمیآیند و او...
قدرت در آستانهی تصاحب است، چرا که دو خاندان جنایتکار در نبردی خونین با یکدیگر درگیر میشوند؛ نبردی که میتواند امپراتوریها را به زانو درآورد. در میانهی این درگیریها، هری دا سوزا قرار دارد — یک "مسئلهحلکن" خیابانی که بهخوبی میداند در برخورد نیروهای متضاد، وفاداریها چه معنایی پیدا میکنند.
زنی به نام چارلی توانایی خارقالعادهای برای تشخیص حرفهای راست و دروغ دیگران دارد. حال او با ماشین خود به دل جاده میزند و با هر توقف با گروه جدیدی از شخصیتها و همچنین جنایات عجیب روبرو میشود که نمیتواند راهحلی برای آنها پیدا کند و…
یک موسیقیدان افسرده در خیابانهای متروک دیترویت دوباره با معشوقش دیدار میکند. هرچند عشق آنها قرنها دوام آورده، اما با رسیدن خواهر کوچکترِ دمدمیمزاج و غیرقابلپیشبینیِ زن، این رابطه به آزمایش کشیده میشود.
هیونسو و سو-جین تازه ازدواج کردهاند. بهطور ناگهانی، هیونسو شروع به صحبت در خواب میکند: «یه نفر اینجاست.» از آن شب به بعد، هر بار که به خواب میرود، به فرد دیگری تبدیل میشود و هیچ خاطرهای از شب قبل ندارد. این وضعیت، سو-جین را دچار اضطراب شدیدی میکند؛ او مدام نگران است مبادا هیونسو در خواب به خانوادهاش آسیب بزند و به همین دلیل دیگر نمیتواند حتی لحظهای آرام