گروهی از دوستان در یک خانه ویلایی در کنار دریای بالتیک، با آتش گرفتن جنگل اطرافشان احساسات متفاوتی به سراغشان می آید.
وقتی خانواده کوسه به شهر بزرگ نقل مکان می کنند، به معنای زندگی جدید بدون بهترین دوست بچه کوسه، ویلیام است. در شهر، بچه کوسه، با یک ستاره پاپ شیطانی آشنا می شود که می خواهد دریاها را تسخیر کند. این بستگی به بچه کوسه دارد که طلسم خود را بشکند.
پروفسور ویلکزار، که همسر و دختر مورد علاقه اش او را ترک کردند، در الکل به دنبال فراموشی است. او که در حین تلاش برای سرقت از ناحیه سر به شدت مجروح شد، حافظه خود را از دست داد.
سفر مایا که توسط امپراتوری جنایتکار ویلسون فیسک تعقیب می شود، او را به خانه می آورد و او باید با خانواده و میراث خود مقابله کند.
دو فرسودگی عاشقانه، جین و ویل، بلافاصله در عروسی یک دوست مشترک به سمت یکدیگر کشیده می شوند. پس از یک ارتباط فاجعه بار در اتاق لباس، آن دو 24 ساعت آینده را با هم می گذرانند و اعترافات صریح در مورد تاریخچه های درهم و شکسته و دل شکسته می پردازند، به این شانس که این پرتاب ممکن است چیزی واقعی باشد.
ویلی ونکا - مملو از ایده ها و مصمم به تغییر جهان یک لقمه دلپذیر - گواه این است که بهترین چیزها در زندگی با یک رویا شروع می شود و اگر به اندازه کافی خوش شانس باشید که ویلی ونکا را ملاقات کنید، همه چیز ممکن است.
پسری نوجوان به نام ویلیام برودی که پدرش، یک تعقیبکننده افسانهای طوفان، توسط یک نفر کشته میشود. حال ویلیام با پشت سر گذاشتن همه چیز تصمیم میگیرد با شریک سابق پدرش، روی کامرون که به سختی از طوفان جان سالم به در برده، متحد شده تا راه پدرش را ادامه دهد اما…
در سال 1995 میلادی بر اساس داستانی واقعی، وکیلی به نام ویلی ای. گری با سابقهای چشمگیر به صاحب ورشکسته یک مرکز کفن و دفن به نام جرمیا جوزف اوکیف کمک میکند تا از شرکت بزرگ تشییع جنازه لوون به مدیریت ریموند لوون، به دلیل یک اختلاف قراردادی، شکایت کند و…
در 20 ژانویه سال 1942 میلادی، نمایندگان برجسته رژیم آلمان نازی در ویلایی در وانزه در حومه برلین برای جلسهای که در تاریخ با نام کنفرانس وانزه ثبت شد، با یکدیگر ملاقات کردند. در این جلسه بسیار مهم، برای قتل سیستماتیک 11 میلیون یهودی تصمیمگیری شد و…
یک ماهیگیر بدنام و قاچاقچی از Vizag، برای مبارزه با یک پرونده قضایی به پول نیاز دارد. سیای سیتاپاتی به او نزدیک میشود و او در مورد سولومون سزار، یک قاچاقچی بدنام مواد مخدر که پس از کشتن چندین افسر پلیس از بازداشت RAW فرار کرد، به او میگوید. سیتاپاتی، که مسئولیت حضانت سزار را بر عهده داشت، از خدمت تعلیق می شود. او از ویرایا می خواهد که سزار را در ازای دریافت پول از مالزی به هند تحویل دهد.