Ean یک ماموریت حیاتی برای بازگشت به آینده برای نجات همه دارد. با این حال، او در حالی که تلاش می کند از فرار زندانیان بیگانه ای که در بدن انسان ها حبس شده اند جلوگیری کند، در گذشته های دور گرفتار می شود. در همین حال، موروک، که به Ean کمک می کند تا از مشکلات مختلف فرار کند، زمانی که شروع به احساس وجود یک موجود عجیب در بدن خود می کند، عصبی می شود. با سفر در طول قرن ها، آنها سعی می کنند از انفجار هاوا جلوگیری کنند.
روایت قصه ی یک مرد آتشکار در کارخانه ی ذوب آهن است که بر اثر تصمیمی با روح پدرش درگیر می شود و…
یک پدر بدهکار از یک موقعیت پیش بینی نشده استفاده می کند تا ناپدید شود و با هویتی جعلی زندگی کند. اما یک اتفاق تصادفی رخ می دهد و وسوسه شناختن خانواده اش دوباره ظاهر می شود.
کتاب اول خانوادهای از قصابان سادیست را دنبال میکند، که در مناطق خلوت زندگی میکنند و هر کسی را که از مسیرشان عبور میکند بهعنوان گوشت مرده میبیند. در «قصابها کتاب دوم: راگهورن»، داستان زمانی ادامه مییابد که یک تصادف، ربودهکنندگان را در دست آدمخوارهای وحشی میگذارد که قصد دارند آنها را برای خوردن گوشت هک کنند.
یک قاتل قراردادی، پس از تشخیص زودهنگام زوال عقل، این فرصت را پیدا می کند تا با نجات جان پسر بالغ خود که از او جدا شده، خود را نجات دهد. اما برای انجام این کار، او باید با پلیسی که به او نزدیک شده و همچنین با تیک تاک ساعت ذهن خود که به سرعت رو به زوال است، مسابقه دهد.
سباستین ده ساله که عاشق زندگی در شهر است، مجبور است تابستان را در کوهستان با مادربزرگش بگذراند. اوضاع چندان بر وفق مراد او نیست تا اینکه با سگ بزرگی به نام بل آشنا می شود که صاحب بدرفتاری دارد. سباستین با محافظت از دوست جدید خود پرماجراترین تابستان عمرش را می گذراند.
یک گانگستر مخوف معروف به روح، وارد یک زندان شده و افراد داخل زندان را گروگان میگیرد تا شمشهای طلای پنهان شده در زندان را به سرقت ببرد. اما در این میان یک افسر پلیس حرفهای برای حل این موضوع مامور شده و بدین ترتیب تعقیب و گریز میان یک جنایتکار باهوش و یک افسر پلیس بیرحم آغاز میشود و…
پو در حال آماده شدن برای تبدیل شدن به رهبر معنوی دره صلح خود است، اما همچنین به کسی نیاز دارد که جای او را به عنوان جنگجوی اژدها بگیرد. به این ترتیب، او یک کونگ فو کار جدید را برای آن نقطه آموزش می دهد و با شروری به نام آفتاب پرست روبرو می شود که شرورانی از گذشته را تداعی می کند.
چند سال پس از شورش آنشی، ارتش تبت به جنوب غربی حمله کرد و گائو شی، فرمانده نظامی سلسله تانگ، در نبرد شکست خورد. چانگان در خطر قریب الوقوع بود. گائو شی که در شهر محاصره شده به دام افتاده بود، تجربیات گذشته خود با لی بای را برای خواجه ای که به عنوان ناظر نظامی خدمت می کرد، یادآوری کرد.
در یک سفر تولد به مکزیک، رونی آن 12 ساله به طور تصادفی یک نیمه خدا را که در یک کوه گرفتار شده بود آزاد می کند و به کمک خانواده اش نیاز دارد تا اوضاع را درست کند.