بزودی
در خانهٔ مادربزرگ، همه خانواده دور هم جمع شدهاند تا جشن تولدی برای مادربزرگ بگیرند. همه چیز خوب پیش میرود تا اینکه داماد خانواده که به دلیل سفر در این مهمانی حضور نداشته سرزده میرسد و شمش طلایش را میخواهد که چندین وقت قبل به امانت در خانه مادربزرگ گذاشته بودهاست. با یک گشتن ساده متوجه نبود شمش طلا میشوند. این ماجرا آغازگر تنشی بزرگ در بین اعضای خانواده است. تمام افرادی که حضور دارند انگیزههایی برای برداشتن شمش طلا دارند و به مرور بحران پیچیدهتر میشود.
بعضی از آدمها رو بیوقفه باید دوست داشت …داستانی است دربارهٔ رفاقت، عشق و خیانت بین سه خانوادهٔ بابک، مسعود و سهیل که شرکای کاری و دوستان قدیمی هستند. بابک سردبیر مجلهٔ پرفروشی است و سهیل و مسعود همکاران او در نشریه هستند، هرکدام در زندگی مشترکشان دچار مسائلی شدهاند و برای فرار از زندگی روزمره و کاری و چند روز دوری از همسرانشان تصمیم میگیرند بدون اطلاع خانواده به سفر مجردی و به اصطلاح خودشان ریکاوری بروند…
سحر ماهان، موسیقی دان، و شهرام شب آویز، کارگردان تئاتر، پس از چند سال زندگی مشترک تصمیم به طلاق می گیرند و می خواهند پسرشان امیرحسین متوجه قضیه نشود. قرار می شود امیرحسین سه روز در هفته پیش مادرش باشد و بقیه روزها نزد پدرش. یکی از دوستان شهرام به نام پیمان که به اتفاق نامزدش عضو گروه نمایشی شهرام هستند، قصد دارد به زودی ازدواج کند.
شیائو جیانفنگ قربانی پاپوش شد و به مدت 25 سال در زندان خارج از کشور بود، او پس از آزادی نتوانست همسر و پسرش را پیدا کند، فردی مرموز در ازای دادن اطلاعات از او خواست دخترش را نجات دهد.
هستی، زنی است که از همسر درگذشته خود دختری به نام طلا دارد، و با جوانی متمول به نام ناصر ملک ازدواج کردهاست. همسر جدید او دچار بیماری سوءظن یا اختلال شخصیت پارانوئید است و مدام او را کتک میزند. هستی پس از مراجعه به عمویش، به درخواست قاضی دادگاه و به منظور ایجاد آرامش در محیط خانه، تصمیم میگیرد از شغل مورد علاقه اش (پرستاری) دست بکشد. اما باز هم مشکلات آنها حل نمیشود.
دختری جوان و نابینا که شاهد اصلی یک پرونده جنایی میباشد بخاطر اطلاعاتی که دارد جانش در خطر است و…
گای یک شخصیت غیرقابل بازی یا به اصطلاح ان پی سی است و هنگامیکه متوجه ماهیت واقعی وجود خود میشود، تلاش میکند تا ضمن زنده نگه داشتن جهان بازی، به رازهای مختلفی پی ببرد و...
این فیلم داستان دختری به نام سمیرا است که قصد دارد با منصور ازدواج کند، در روز پیش از عروسی مادر منصور سمیرا را برای معاینه نزد دکتر زنان میبرد اما سمیرا که از این موضوع شوکه شدهاست از این کار ممانعت کرده و در خیابان اقدام خودکشی میکند، پس از اطلاع مرگ وی به دو همکلاسیاش آنها به دنبال دلیل مرگ دوست خود میروند اما دلیل خودکشی از طرف پدر سمیرا مخفی میشود.
داستان این انیمیشن حول ماجراجویی یک دختر بچه مهربان به همراه سگ کوچکش به اسم «زیکو» می گردد که برای نجات کوهستان محل زندگی شان از دست یک شرکت استخراج طلا، تمام تلاششان را می کنند اما کلید اصلی حل این مشکل در دستان خودشان قرار دارد.
نام فیلمی غمانگیز و خانوادگی محصول 2019 به کارگردانی گبرییلا کاوپرتویت میباشد. داستان فیلم در مورد یک زوج به نامهای متیو و نیکل تیگو است که متوجه میشوند نیکل به سرطان مبتلا شده و تنها شش ماه فرصت زندگی دارد. بهترین دوست این زوج پس از اطلاع از این بیماری به خانهی زوج میآید تا به بهترین نحو آنان را یاری کند و…