
قسمت بیست و یکم از فصل دوم منتشر شد.
سوباسا اوزارا، پسر 11 سالهای است که در کودکی، به لطف داشتن یک توپ فوتبال در دستانش از تصادف با یک ماشین جان سالم به در برده و همواره، علاقه خاصی به فوتبال داشته است. پدر سوباسا یک کاپیتان کشتی و معمولا در سفر است و همین هم باعث شده تا سوباسا، معمولا با مادرش زندگی کند. این دو زمانی که سوباسا 11 سال دارد، به شهر نانکاتسو که برای داشتن مدارس فوتبال عالی مشهور است، سفر میکنند و در آنجا، سوباسا با کاراکترهای دیگری مثل ریو ایشیزاکی و گنزو واکابایاشی آشنا شده و
ماجرای دختری مهربان به نام حنا است که در دهکده ای کوچک همراه با پدربزرگ و مادربزرگش زندگی می کند. مادر کاتری برای شغل از فنلاند به آلمان رفته است و کاترین در انتظار دیدار دوباره مادرش روزها را سپری میکند.
روزنامهنگاری به نام ماریسا بنینگز پس از قتل پسرش، با همسر باردار او متحد شده تا مسئولین مرگ پسرش را پیدا کند. اما آنها به زودی با دنیایی از مواد مخدر و فساد روبرو میشوند و…
فلورا مادر تنهایی است که با پسرش مکس همیشه در جنگ است. او که سعی دارد تفریحی برای مکس دست و پا کند، گیتاری را از سطل زباله پیدا می کند و معلوم می شود چیزی که برای یک نفر به درد نخور است می تواند خانواده ای را نجات دهد.
یک مادر هندی مهاجر با سیستم نظارت بر فرزندخواندگی کشور نروژ و روند قانونی محلی برای پس گرفتن حضانت فرزندانش مبارزه میکند.
بعد از سالها داود مجبور می شود تا به شمال و شهر پدری بازگردد. و این اتفاق که از نظر وی ناخوشایند می باشد باعث دیدار با خواهرش می شود. هر دو خواهر و برادر گریزان از این دیدارند. اتفاقی که از نظر آرام یعنی دختر داود عجیب است. رفته رفته رازهایی بر ملا می شود و اینکه داود سالهای دور در ناکامی وصال خواهرش دلارام، نقش داشته است. اما واقعیت چیز دیگری است. داود برای حفظ آبروی خواهر از عشق خود می گذرد و بچه ی او را برای زنده ماندن با خود می برد. اما حالا مادر و دختر روبروی هم قرار گرفته اند...
دختری ده ساله به نام آنا از یک بیماری نادر و صعب العلاج رنج میبرد. در این میان او با کمک مادرش کریستی، شروع به بهبودی معجزه آسایی میکند که خانواده وی و متخصصان پزشکی را شگفت زده میکند و…
در این انیمیشن کوتاه که در واقع قسمتی جدید از انیمیشن هتل ترانسیلوانیا است، دنیس پسر جاناتان و میویس پدر و مادرش را برای خرید سگ مجاب میکند. آنها یک سگ عجیب و غریب خریداری میکنند که…
یک تکنسین سردخانه با موفقیت جسد یک دختر بچه را زنده می کند، اما برای حفظ تنفس او، باید مواد بیولوژیکی را از زنان باردار جمع آوری کند. هنگامی که مادر دختر، یک پرستار، نوزاد او را زنده مییابد، وارد معاملهای میشوند که هر دوی آنها را مجبور میکند در مسیری تاریک و بدون بازگشت قرار گیرند...
بری آلن برای نجات جان مادر خود به گذشته سفر میکند و این کار او باعث تغییرات ناخواسته ای در جدول زمانی میشود...