پس از اینکه پسری جوان توسط جعبه ای اسرارآمیز و عجیب ناپدید می شود، خواهر او با نیروهای ماورایی و ترسناکی روبرو می شود و باید با آنها مقابله کند و...
در یک شب تاریک و ترسناک، گروهی مخفی از شکارچیان هیولا پس از مرگ رهبر خود در قلعه بلادستون دور هم جمع میشوند. اما این گروه به زودی درگیر رقابتی مرموز و مرگبار برای یافتن یک اثر قدرتمند میشوند که آنها را با هیولایی خطرناک روبرو میکند و…
دو زوج جوان که برای شب نشینی دور هم جمع شدهاند، بطور ناگهانی متوجه اتفاق های عجیب و غریبی در خانه میشوند. وقایغی که آنقدر وحشتناک و غیرقابل باور هست که باعث میشود آنها از ترس، خانه را ترک کنند. اما آنها به صورت عجیب و غریب در خانه حبس میشوند…
سهیل و مرجان زوج جوانی هستند که در یک واحد از آپارتمان زندگی میکنند. برای این زوج اتفاقات عجیب و غریبی به صورت غافلگیرکننده و آکنده از ترس و وحشت رخ میدهد که…
قسمت آخر با زیرنویس فارسی قرار گرفت.
در این سریال با معروف ترین ابر قهرمان جهان و محبوب ترین خبرنگار در کتاب های کمیک همراه خواهید شد. آن ها با استرس، فشار و مشکلات ناشی از پدر و مادر بودن در جامعه ی امروزی دست و پنجه نرم می کنند...
بعضی رازها بهتره فاش بشن، برخی هرگز… باید دفن بشن یه جایی دور از دسترس، برای همیشه..
قسمت یازدهم (آخر) قرار گرفت.
احضار اولین سریال در ژانر وحشت با موضوع اجنه، ارواح و روابط بین این موجودات است و در خلاصه داستان آن آمده است: اغلب ترس ها با شناخت از بین می روند، اما ترس هایی که تا مرگ ناشناخته می مانند، هرگز رهایمان نمی کنند.
دکتر موربیوس، بیوشیمیستی است که در اداره ای مشغول به کار است و از بیماری خونی نادر رنج میبرد. او تصمیم می گیرد که خود را درمان کند اما طی عملی تبدیل به یک خون آشام می شود و داستان رو به یک تراژدی ترسناک می رود.
صادق مشکینی (پرویز پرستویی)، فیلمبردار تلویزیون، که بسیار زیاد از جبهه و جنگ میترسد، برای اینکه بتواند از صندوق تلویزیون وام بگیرد تا خانهٔ نیمهساختهاش را تکمیل کند، باید برای فیلمبرداریِ فیلمی مستند از اسرای عراقی به منطقهٔ جنگی برود. صادق شبانه وصیتی تنظیم میکند و فردا صبح بههمراه آقای کمالی (محمود عزیزی) عازم منطقه میشود و صادق برای اینکه پایش به جبهه و منطقهٔ جنگی و خط مقدم نرسد، حوادث عجیب و غریبی رقم میزند….
زنی اهل ورشو به نام ماگدا که ترس زیادی از سگها دارد، به دلیل مسائل شغلی مجبور است تا به شهر کراکوف سفر کند. اما ماگدا به زودی با مردی جوان که همسرش را از دست داده و پسر و حیوان خانگی آنها آشنا شده و…