داستان جوانی به نام بهزاد است که پدر خود را در کودکی از دست داده و عمویش از خانواده او حمایت می کند. او قرار است با «بهار» دختر عموی خود ازدواج کند، اما رازی از زندگی او برملا می شود که زندگی اش را دچار تغییراتی می کند.
«شهر هرت»، داستان خواهر و برادری به نامهای «پرویز» و «پرستو» را روایت میکند که خرج خود را از راه سرکیسه کردن خانوادههای پولدار درمیآورند.
هنگامی که یک مار سمی روی شکم یک انگلیسی در هند می لغزد، همکار او و یک پزشک برای نجات او به رقابت می پردازند.
یک تفنگدار دریایی مجروح شده در افغانستان به بیمارستان VA در مونتانا باز می گردد و در آنجا با یک دامپزشک ویتنام ملاقات می کند که به او ماهیگیری با مگس را می آموزد تا بتواند با آسیب های جسمی و روحی خود کنار بیاید.
داستان از سال 10 بعثت محمد رسولالله و زمانی که مسلمانان در تحریم اقتصادی هستند شروع میشود. ابوسفیان با بازی داریوش فرهنگ از ابوطالب که پیر است میخواهد که به محمد رسولالله بگوید که خدا را در دلش نگه دارد. ابوطالب به اتاق نبی اسلام میرود و پیامبر در حال نماز خواندن است و بعد از سوره حمد سوره فیل را میخواند و سپس در یک فلشبک که اکثر فیلم را شامل شده به سال عام الفیل و تولد پیامبر و دوران کودکی وی از زبان خود ابوطالب به عنوان راوی فیلم میرود...
رایان نوجوانی بی دست و پا است که متوجه میشود شبی که خواهرش ناپدید شد، بازی آسانسور را انجام داده است. مراسمی که در آسانسور انجام میشود و در آن بازیکنان سعی میکنند با استفاده از مجموعهای از قوانین که در اینترنت یافت میشود به بُعد دیگری سفر کنند. حال او بدون توجه به هشدارها تصمیم میگیرد هر طور شده خواهرش را پیدا کند اما…
نه چپ نه راست، مسئله این نیست.
بعد از سالها داود مجبور می شود تا به شمال و شهر پدری بازگردد. و این اتفاق که از نظر وی ناخوشایند می باشد باعث دیدار با خواهرش می شود. هر دو خواهر و برادر گریزان از این دیدارند. اتفاقی که از نظر آرام یعنی دختر داود عجیب است. رفته رفته رازهایی بر ملا می شود و اینکه داود سالهای دور در ناکامی وصال خواهرش دلارام، نقش داشته است. اما واقعیت چیز دیگری است. داود برای حفظ آبروی خواهر از عشق خود می گذرد و بچه ی او را برای زنده ماندن با خود می برد. اما حالا مادر و دختر روبروی هم قرار گرفته اند...
قسمت پانزدهم از فصل دوم منتشر شد.
«نیسان آبی» قصه جیب خالی است و پول، قصه عشق است و شیفتگی. جمشید و رضا دو دوست قدیمی هستند که عاشق دو خواهر به اسم زری و پری شدند و با آن ها ازدواج کردند. پس از گذشت سه سال، ممدچاخان بالاخره عروسی می کند. جمشید، رضا خرسند، رضاسوسن، زری، پری، علم تاج و سرهنگ، خلاصه کل شکرآباد جمع می شوند تا شامِ عروسی ممد را بخورند ولی نه تنها شام به کسی نمی رسد بلکه اتفاقی می افتد که گرسنگی از یاد همه می رود!
لینکهای دانلود بروز شدند.
دختری 17 ساله به نام آشا در لحظهای که حضور نیرویی تاریک را در قلمرو پادشاهی احساس میکند، از ستارهها کمک میخواهد. در این میان او با یک ستاره آرزوی دردسرساز روبرو میشود که از آسمان پایین آمده و…