وقتی دختر نوجوانش پس از یک تجربه نزدیک به مرگ، رفتارهای روز به روز نگرانکنندهتری از خود نشان میدهد، مادر متقاعد میشود که دخترش همراه چیزی شیطانی از آن طرف بازگشته است.
وقتی سرنشینان یک اتومبیل متوجه خودرویی می شوند که مشخصاتش با خودروی کودک ربایی که پلیس اعلام کرده تطابق دارد، تعقیب و گریز خطرناکی آغاز می شود.
امید با خوشحالی تولدش را همراه با همسر و خانوادهاش در ویلا زیبایی نزدیک به دریای خزر جشن میگیرد. یک تماس تلفنی از همسر سابق امید، جشن را متوقف میکند، چرا که او خبری شوکهکننده میدهد که تهدید میکند زندگی جدیدی که او در تلاش است بسازد را به هم بریزد.
وینونا ایِرپ برای نبرد با بزرگترین دشمن خود به خانه بازمیگردد: فردی روان پریش که برای انتقام از او و همه کسانی که او را دوست دارند، مصمم است.
رقابت شدید بین دو افسر پلیس، سیآی جایشانکار و افسر پلیس کارتیک، زمانی پیچیده میشود که جسدی در خانه جایشانکار پیدا میشود و او به عنوان مظنون اصلی در یک پرونده قتل قرار میگیرد. تحقیقات این پرونده به دست کارتیک است که این موضوع تنش بیشتری به رابطهی از پیش آسیبدیدهی آنها میافزاید. این تغییرات، فشار روانی و عاطفی را در میان دو شخصیت اصلی فیلم ایجاد کرده و تنشهای درونیشان را بیشتر میکند
مردی با ناتوانی شنوایی و گفتاری زمانی که یک باند بی رحم شروع به هدف قرار دادن پدر مجروح او در بیمارستان می کند، در معرض خطر قرار می گیرد.
هدر پس از سالها کارلا را ملاقات میکند و پیشنهادی کاملاً غیرمنتظره به او میدهد که میتواند زندگی هر دوی آنها را برای همیشه تغییر دهد.
داستان کمدی که در آن شخصیت های اصلی با مرگ روبرو می شوند. در حالی که هر شخصیت تلاش می کند تا با آنچه در زندگی مهم است ارتباط برقرار کند مثل...
هلبوی و یک مأمور تازهکار سازمان BPRD در مناطق روستایی آپالاشیا در دهه 1950 گیر میافتند. آنجا، آنها با یک جامعه کوچک روبهرو میشوند که توسط جادوگران تسخیر شده و رهبری آنها را شیطانی محلی به عهده دارد که ارتباط نگرانکنندهای با گذشته هلبوی دارد: «مرد کج».
بهرام از دوستان صمیمی همایون خودکشی میکند و در وصیت نامهاش تمام ارث خود را به فرزند همایون میبخشد. این موضوع همایون را دچار شک و تردید میکند.