
دلقکی دیوانه به نام آرت، در شب هالووین، سه دختر جوان و هر کسی را که سر راهش قرار بگیرد، وحشتزده میکند.
در روستایی دورافتاده در جزیره کارپاتیا، دختری خجالتی به نام یوری در یک مزرعه بزرگ میشود و از کودکی یاد میگیرد که از گونهای حیوانی مرموز به نام «اوچی» بترسد. اما وقتی یوری یک بچه اوچی زخمی را پیدا میکند که جا مانده، تصمیم میگیرد از خانه بگریزد و سفری پرماجرا را برای بازگرداندن او به خانهاش آغاز کند.
شون تاکاهاتا، دانشآموز دبیرستانی، از زندگی خسته شده؛ از یکنواختی روزمره مدرسه و زندگی دلزده است. او دعا میکند که اتفاقی بیفتد، چیزی هیجانانگیز. ناگهان، او و همکلاسیهایش مجبور میشوند در بازیهایی مرگبار، برگرفته از بازیهای کودکانه، شرکت کنند و با موجوداتی ترسناک روبهرو شوند؛ از عروسک دارومای سخنگو گرفته تا گربه خوششانسی با پنجههای تیز و مرگبار.
در شب هالووین، گروهی از دوستان با یک خانهی تسخیرشدهی وحشتناک روبهرو میشوند که وعده میدهد از ترسهای عمیق و تاریک آنها تغذیه کند. اما این شب به کابوسی مرگبار تبدیل میشود، هنگامی که آنها با وحشت درمییابند که برخی کابوسها واقعیاند.
هارلند راست، یاغی بدنام، نوهاش لوکاس را که به جرم قتل غیرعمد به اعدام محکوم شده، از زندان فراری میدهد. آن دو باید از دست مارشال افسانهای آمریکا، وود هلم، و جایزهبگیر سرسخت، فنتون «واعظ» لَنگ، که بیوقفه در تعقیبشان هستند، بگریزند. در این میان، رازهایی عمیق که سالها پنهان ماندهاند، از دل خاکستر سر بر میآورند و پیوندی خانوادگی اما غیرمنتظره میان این دو همراه ناهماهنگ شکل میگیرد؛ در حالی که برای زنده ماندن در سرزمین بیرحم مرزهای آمریکا تلاش میکنند.
شوو، یک مراقب سلامت که با اندوهی شخصی دستبهگریبان است، به روستایی دورافتاده فرستاده میشود تا از زنی مبتلا به آگورافوبیا (ترس از فضاهای باز یا جمعیت) مراقبت کند؛ زنی که از همسایههایش و همچنین از «نا شیه» — موجودات تاریک افسانهای — وحشت دارد؛ موجوداتی که باور دارد دههها پیش او را ربودهاند.
یک اپراتور خط تلفن پیشگیری از خودکشی در نیمهشب، تماسی نگرانکننده دریافت میکند؛ تماسگیرنده ادعا میکند که خودش است و جزئیات شخصیای را میداند که فقط خودش میتواند بداند. این تماسگیرنده تهدید میکند که ظرف یک ساعت به زندگیاش پایان خواهد داد، و اپراتور را وارد یک رقابت پرتنش و احساسی با زمان میکند. در حالی که زمان به سرعت میگذرد، او باید با عمیقترین ترسهایش روبهرو شود و حقیقت را کشف کند... پیش از آنکه برای نجات «خودش» دیر شود.
کازویوکی کوگا، جوانی که آرزوی بازیگری در سر دارد، برای نقش اصلی در نمایش بعدی یک گروه تئاتر شرکت میکند. از میان 300 نفر، تنها 7 نفر برای مرحله نهایی انتخاب میشوند و او یکی از خوششانسهاست. این 7 نفر به ویلای کوهستانی برفی دورافتاده میروند و به مدت 4 روز در آنجا در آزمون نهایی شرکت میکنند. طبق دستورات کارگردان، هیچگونه ارتباطی با دنیای بیرون ممکن نیست. اما وقتی شبها شروع به سپری شدن میکنند، شرکتکنندگان یکی یکی ناپدید میشوند و ترس و رازهایی تاریک در دل آن مکان آغاز میشود.
یک شوخی غافلگیرکننده برای تولد، زمانی که یک زوج محبوب شبکههای اجتماعی با واقعیت هولناک عواقب آن روبرو میشوند، به شکلی ترسناک از کنترل خارج میشود.
وقتی شوهرش در اثر یک انفجار جان میبازد، زن سوگوار و یک بازپرس بازنشسته که با خاطرات گذشتهاش درگیر است، برای حل معمای مجموعهای از قتلهای مرموز دست به کار میشوند؛ قتلهایی که ارتباطات ترسناک و پیچیدهای با نمایشگاه جهانی «سویا 92» دارند.