
تحت فرماندهی چنگیزخان، ارتش مغول به سمت غرب پیشروی میکند تا سلسله جین را نابود کند و سپس چشم به سلسله سونگ میدوزد. در میان درگیریهای داخلی بین مکاتب هنرهای رزمی، گوا جینگ جنگجویان دشتهای مرکزی را متحد میکند تا از شیانگیانگ دفاع کنند و شجاعت و وفاداری را در نبرد برای ملت به نمایش میگذارد.
اوزنور، زن جوان و زیبایی است که از کودکی عاشق پنهانی پسرعمویش، قدرِت بوده است. اما قدرِت با زنی به نام نیسا ازدواج کرده و زندگی بسیار خوشی دارد. از روی حسادت، اوزنور به جادوی سیاه و هولناکی متوسل میشود تا زندگی قدرِت را دگرگون کرده و او را به خود وابسته کند. اما او آمادهی شرّی که این طلسم به همراه دارد، نیست.ق
استفانی و امیلی در جزیره زیبای کاپری ایتالیا دوباره به هم میپیوندند، برای مراسم عروسی مجلل امیلی با یک تاجر ثروتمند ایتالیایی. اما در کنار مهمانان پر زرق و برق، باید انتظار قتل و خیانت را هم داشت — عروسیای پر از پیچوخم، درست مانند جاده پرپیچوتاب بین مارینا گراند و میدان مرکزی کاپری.
یک نیروی ویژهی سابق، در پی انتقام از رهبر فرقهای به نام «بوکوشی» برمیآید؛ کسی که همرزمان پیشین او، گروه شینجا، را فریب داده و به فساد کشانده است. بوکوشی به سربازان بازنشسته وعدهی هدف و امنیت میدهد، اما در واقع چهرهای ویرانگر و خطرناک دارد.
هارلند راست، یاغی بدنام، نوهاش لوکاس را که به جرم قتل غیرعمد به اعدام محکوم شده، از زندان فراری میدهد. آن دو باید از دست مارشال افسانهای آمریکا، وود هلم، و جایزهبگیر سرسخت، فنتون «واعظ» لَنگ، که بیوقفه در تعقیبشان هستند، بگریزند. در این میان، رازهایی عمیق که سالها پنهان ماندهاند، از دل خاکستر سر بر میآورند و پیوندی خانوادگی اما غیرمنتظره میان این دو همراه ناهماهنگ شکل میگیرد؛ در حالی که برای زنده ماندن در سرزمین بیرحم مرزهای آمریکا تلاش میکنند.
هنگامی که اسکات و ترزا لرت متوجه میشوند که پسرشان آستین هم مبتلا به اوتیسم است و هم از بیماری استخوان شکننده رنج میبرد، در ابتدا نگران آینده او میشوند. اما با ایمان روبهرشد اسکات و روحیه خارقالعاده آستین، آنها «شکستناپذیر» میشوند و حتی در سختترین لحظات، شادی، قدردانی و شجاعت را مییابند.
با انگیزهای شخصی، معلمی در یک مرکز بازپروری نوجوانان، گروهی از نوجوانان دردسرساز را متقاعد میکند تا در یک مسابقه ساخت مجسمههای برفی در ژاپن شرکت کنند.
یک برنامهریز عروسی که درگیر بدهی است، به طور غیرمستقیم تبدیل به یک برنامهریز موفق مراسم خاکسپاری میشود. با این حال، او باید یک کشیش سنتی تائوئیست را قانع کند تا مشروعیتش را برای ادامه فعالیت در این زمینه تایید کند.
درماندگی دو راهبه را وادار میکند تا مراسم جنگیریای را انجام دهند که هیچ راهبهای نباید به آن دست بزند. در حالی که کودکی تسخیرشده در چنگال شر گرفتار شده و کلیسای کاتولیک با آنها مخالفت میکند، آنها خود را درگیر این آیینهای ممنوعه و خطرناک میکنند و ارواح جاودانشان را به خطر میاندازند. اکنون باید با عواقب هولناک این عمل گناهآلود روبهرو شوند، اما یک هدف برایشان باقی مانده است: این پسر باید به هر قیمتی نجات یابد.
زندانی جو نامهای برای برادرش دن مینویسد و در آن دربارهٔ آرزوی بودن کنار خانواده در کریسمس صحبت میکند. او با حسرت میگوید که نمیتواند سس گوشت را برای کباب درست کند و چقدر دلش برای همه تنگ شده است. این داستان بر پایهٔ ترانهٔ مشهور استرالیایی از پل کلی نوشته شده است.