یک رزمی کار با استعداد که نمی تواند از کنار فردی نیازمند عبور کند با یک افسر آزمایشی متحد می شود تا به عنوان یک افسر هنرهای رزمی به مبارزه و پیشگیری از جرم و جنایت بپردازد.
چرا گریه نمیکنی؟ روایت زندگی فردی به نام علی شهناز است که پدر و مادر خود را از دست داده و خود را موظف به مراقبت از برادر کوچکترش که بهتازگی ازدواج کرده میداند، اما بنابر اتفاق و حادثهای برادر کوچک او نیز از دنیا میرود. علی شهناز حال در یاس و ناامیدی بر پیله تنهایی خود تمام احساسهای جهان را از خود دور کرده و به پوچی مطلق رسیدهاست. در این میان مهمترین معضل او این است که گریه نمیکند! تمامی توصیه همراهان از دوست و همکار او گرفته تا عمهاش و دختری که با او رابطه عاطفی جدیدی را آغاز کردهاست و همزاد او که شتربانی در یکی از نقاط کویری فلات مرکزی کشور است؛ در مواجهه با او تمام هم و غمشان را بر این گذاشتهاند که در نهایت امر او را به گریه کردن دعوت کنند و مدام از او میپرسند چرا گریه نمیکنی؟
لارا کرافت پس از جدایی از دوستانش، در پی ماجراجوییهای خطرناکتر به تنهایی سفر میکند. اما در این میان زمانی که یک شی خطرناک و قدرتمند چینی توسط فردی مرموز از عمارت کرافت به سرقت میرود، لارا مجبور میشود به خانه بازگردد. حال
در مورد دو مبلغ مذهبی جوان است که برای تبلیغ دین خود، به اشتباه به خانه فردی خطرناک و شیطانی به نام آقای رید میروند حال این دو نفر در یک بازی مرگبار گرفتار شده که آنها را مجبور به اثبات ایمانشان میکند و…
سارا مقدم پس از گم شدن دخترش ارغوان، به دادسرا مراجعه می کند. موبایل ارغوان ردیابی می شود تا آخرین فردی که او را دیده مشخص شود. یافته ها از وقوع اتفاقاتی هولناک پرده بر می دارد.
وینونا ایِرپ برای نبرد با بزرگترین دشمن خود به خانه بازمیگردد: فردی روان پریش که برای انتقام از او و همه کسانی که او را دوست دارند، مصمم است.
یک کارآگاه پلیس اهل بوستون، پس از یک حادثه کاری که منجر به ناشنوایی او میشود، دوباره به کار خود بازمیگردد. حال او و همکارش درگیر یک پرونده خطرناک شده و باید از یک شاهد قتل که ناشنوا است و در یک آپارتمان ناامن زندگی میکند، محافظت کنند. اما در این میان فردی به نام لینچ، رهبری یک گروه از پلیسهای فاسد را بر عهده دارد، که مصمم هستند شاهد را از بین ببرند تا از شهادت دادن او جلوگیری کنند. حال این اتفاق باعث ایجاد یک درگیری پرتنش میان آنها میشود و…
کانگ کی بوم یک افسر پلیس نخبه است که تلاش برای از پا در آوردن آرگوس ، یک سازمان جنایی در سطح کشور ، منجر به قتل همسر او به طرز وحشیانه ای توسط گروهی از متجاوزان نقاب دار می شود.در زمانی که او مظنون به قتل همسرش می باشد به او پیشنهاد عضویت در روگال، تیم ویژه ای که توسط ان ای سی سازمان یافته است داده می شود. وی با استفاده از فناوری بیولوژیکی روگال، دو چشم مصنوعی دریافت می کند و با آنها توانایی های جدید و منحصر به فردی را کسب می کند که می تواند سازمان های جنایتکار را از بین ببرد.
قسمت چهاردهم منتشر شد.
یک کارآگاه نخبه گروه مواد مخدر که توسط فردی مرموز مجبور به مواد مخدر می شود، کل داستان 20 سال دوستی و ارتباط با مرگ یک دوست را فاش می کند.
هربار در گوشهای از شهر جرمی اتفاق میافتد و دردسری ایجاد میشود و هربار ردپای فردی به نام الریک در آن به چشم میخورد. بازرس لیک و همکارش پروفسور مورتیمر وارد این ماجراها میشوند و در صدد روشن کردن قضایا بر میآیند.