
چهار دوست با یکدیگر پیمان میبندند که دست به خودکشی جمعی بزنند، اما وقتی روی لبهی پرتگاه میایستند، تنها یکی از آنها واقعاً میپرد. روح او شروع به تسخیر دوستان باقیمانده میکند، تا زمانی که پیمانشان کامل اجرا شود.
یک امام مشهور از شمال آناتولی وارد رقابتی با پیمانکاری به نام احمد میشود تا ریاست باشگاه فوتبال «دوغاناسپور» را به دست آورد. علاوه بر این، امام در یک برنامه تلویزیونی نیز به عنوان مهمان حاضر میشود تا به سؤالات طنزآمیز درباره اسلام پاسخ دهد.
یک گرگ و یک شیر کوهی با یکدیگر متحد میشوند زمانیکه برخورد یک شهابسنگ باعث پخش ویروسی میشود که حیوانات باغوحش را به زامبی تبدیل میکند. آنها با دیگر بازماندگان همپیمان میشوند تا باغوحش را نجات دهند و رهبر جهشیافته و دیوانهای را که قصد دارد ویروس را گسترش دهد، متوقف کنند.
قسمت چهاردهم منتشر شد.
ماجراهای یک کارگردان سینما است که درگیر پرونده قتلی میشود.
یک آپارتمان که از سه خانه تشکیل شده و یکی از خانهها صاحبخانه آپارتمان در نقش آقای پیردوست و پسرش در نقش کوروش که مغازهای نیز در نزدیکی دارند. مستأجر خانه دوم یک کارآگاه در نقش اردلان پشندی و همسرش در نقش منیژه و خانه سوم منزل باجناغ اردلان در نقش بامشاد و همسرش در نقش مژده است…
سریال کیف انگلیسی درباره شخصی به نام منصور ادیبان است که مدرک خود را از فرانسه دریافت کرده، او با دختری به نام مستانه که از طبقه ثروتمندان جامعه می باشد، آشنا می شود و به او کمک می کند که در انتخابات بعدی مجلس پیروز شود، وی از طریق این دختر با انگلیسی ها آشنا شده و لذا تحت تاثیر روابط بیگانه تمام تفکرات قبلی خود را از دست می دهد.
گروهبان جان کینلی در آخرین سفر خود در افغانستان با مترجمی محلی به نام احمد همراه میشود. احمد جان خود را به خطر میاندازد تا جان کینلی که مجروح شده را با عبور از مسیرهای طاقت فرسا به مکانی امن منتقل کند و…
پیرمردی که شغلش باربری است و قصد خرید سیمکارت و تلفن همراه را دارد که دست بر قضا سیم کارت خاموش سالیان گذشته رئیس جمهور مورد معامله قرار میگیرد .
قسمت یکم منتشر شد.
قتلهایی در تهران رخ میدهد که در آنها قاتل با مسموم کردن سوژههای خود آنها را به قتل میرساند. قاتل به همین علت به افعی تهران شهرت دارد و تمامی قربانیان او سابقه کودکآزاری دارند. آرمان بیانی، منتقد و مدرس سینماست و قصد دارد دربارهٔ این قتلها فیلم بسازد. در ابتدا با درخواست او مخالفت میشود ولی روزی فرهاد، تهیهکننده سینما، به آرمان میگوید امکان ساخت فیلم مهیا شده. چرا که گویا پلیس میخواهد از ساخت فیلم برای به دام انداختن قاتل استفاده کند. آرمان درگیر ساخت فیلم میشود و در عین حال مشکلات شخصی و خانوادگی فراوانی دارد.
کافه ستاره فیلمی اپیزودیک است که در سه قسمت مختلف داستان زندگی سه زن را در یکی از محلههای قدیمی تهران روایت میکند و بر اساس کوچه مداق[3] اثر نجیب محفوظ نوشته شدهاست. این فیلم یکی از فیلمهای مورد علاقه و محبوب برخی منتقدان از جمله مسعود فراستی منتقد سرشناس و مطرح ایرانی است که این فیلم را ستودهاست.