روث کلارک، زنی میانسال و سختکوش که به عنوان یکی از بهترین تولیدکنندگان شربت افرا در کانادا شناخته میشود، دیگر تحمل مقید بودن به قوانین بروکراتیک و ادب اجتماعی کشورش را ندارد. با کمک رمی بوشار، یک شخصیت ساده و کوچکاندام محلی، مسیر تازهای در پیش میگیرد.
وقتی یک باند موتورسواری بدنام برادرش را برای یک سرقت به خدمت میگیرد، یک قهرمان سابق موتورکراس باید با عمیقترین ترسهایش روبهرو شود تا خانوادهاش را در امان نگه دارد.
در شب کریسمس، خانوادهای گرد هم میآیند تا شاید آخرین تعطیلات خود را در خانهی اجدادیشان جشن بگیرند. با گذر شب و بروز تنشهای میاننسلی، یکی از نوجوانان بهطور مخفیانه همراه دوستانش بیرون میرود تا حومهی زمستانی شهر را برای خود کشف کند.
پسری جوان که خانواده غمزدهاش کریسمس را فراموش کردهاند، با دختری پرانرژی و سرشار از روحیه تعطیلات پیوندی غیرمنتظره و التیامبخش برقرار میکند.
این کریسمسی فراموشنشدنی برای مردم ولینگتون کنار دریاست، زمانی که بدترین طوفان برفی تاریخ برنامههای همه، حتی بابانوئل را تغییر میدهد.
قسمت ششم منتشر شد.
خانوادهای دوستداشتنی، بیپولی، کافیشاپ و ... سرقت از بانک!
در فیلم وحشت زده کورتیس و خانوادهاش برای آزمایش یک هوش مصنوعی جدید به نام AIA انتخاب میشوند. این دستیار دیجیتالی رفتارها و کارهای روزمره خانواده را کاملا یاد گرفته و شروع به پیشبینی نیازهای آنها میکند. اما زمانی که این هوش مصنوعی مرموز به خودآگاهی رسیده و شروع به دخالت در زندگی کورتیس و خانوادهاش میکند، همه چیز کاملا تغییر می کند …
بیست و دو سال پس از از دست دادن خانهاش، آرولموجهی وارمان به زادگاهش تانجاوور بازمیگردد تا در عروسی پسرعمویش شرکت کند. در میان جشنها، آرول با مردی سرزنده روبرو میشود که او را به خاطر نمیآورد. با کمک آن مرد ناشناس، آرول دوباره با گذشتهاش ارتباط برقرار میکند.
استری که در شهر چاندری می گذرد، بر اساس افسانه شهری ناله با ساخته شده است که در دهه 1990 در کارناتاکا در فضای مجازی پخش شد و شرادا کاپور و راجکومار رائو در نقش های محوری حضور دارند.
چرا گریه نمیکنی؟ روایت زندگی فردی به نام علی شهناز است که پدر و مادر خود را از دست داده و خود را موظف به مراقبت از برادر کوچکترش که بهتازگی ازدواج کرده میداند، اما بنابر اتفاق و حادثهای برادر کوچک او نیز از دنیا میرود. علی شهناز حال در یاس و ناامیدی بر پیله تنهایی خود تمام احساسهای جهان را از خود دور کرده و به پوچی مطلق رسیدهاست. در این میان مهمترین معضل او این است که گریه نمیکند! تمامی توصیه همراهان از دوست و همکار او گرفته تا عمهاش و دختری که با او رابطه عاطفی جدیدی را آغاز کردهاست و همزاد او که شتربانی در یکی از نقاط کویری فلات مرکزی کشور است؛ در مواجهه با او تمام هم و غمشان را بر این گذاشتهاند که در نهایت امر او را به گریه کردن دعوت کنند و مدام از او میپرسند چرا گریه نمیکنی؟