جومبا، پیکلی به همراه لیلو و نانی با خوشحالی در کنار یکدیگر زندگی می کنند تا اینکه جومبا که تمام آزمایش های خود را به همراه خود به محل زندگی لیلو آورده است متوجه می شود که دو مورد از آزمایش هایش توسط دکتر جاک همسترویل دزدیده شده است و ...
پسربچه ای کنجکاو با یک موش کور، یک روباه و یک اسب دوست می شود و آنها تلاش می کنند تا خانه پسربچه را به پیدا کنند و...
روزی از روزها، دو حیوان خانگی به نام های پود و هم از خواب برمی خیزند و متوجه می شوند که همه انسان ها ناپدید شده اند. در ادامه، آنها ماجراهایی را رقم می زنند که...
چارلی، یک یتیم آمریکایی عاقل، بیخانمان، با جادویی به پادشاهی چین باستانی Sanxingdui منتقل میشود، جایی که یک تیم رنگارنگ از ابرقهرمانان برای دفاع از شهر در برابر یک فاتح وحشی به کمک او نیاز دارند. چارلی به قهرمانان می پیوندد و مخفیانه نقشه می کشد تا نقاب های طلایی گرانبهایی را که به آنها قدرت می دهد بدزدد.
لینکهای دانلود بروز شدند.
داستان این اثر، برگرفته از چندین اثر هنری معروف از قصههای پیامبران گرفته تا نمایش نامههای ویلیام شکسپیر است. شیری به نام اسکار که در صدد پادشاهی جنگل است (که این سمت به برادرش موفاسا رسیده و در آینده به پسر موفاسا، سیمبا میرسد) او موفاسا را میکشد و برادرزادهاش سیمبا را فراری میدهد و سیمبا در آینده بزرگ میشود و میآید تا انتقام تاج و تختش و البته پدرش را از اسکار بگیرد.
قسمت چهاردهم منتشر شد.
پرویز و ملیحه زن و شوهری هستند که در موزهای در تهران کار میکنند. یک شب که این زوج مشغول انجام وظایف خود هستند، اتفاق غیرمنتظرهای میافتد که آنها را سر یک دوراهی قرار داده و میتواند زندگیشان را برای همیشه تغییر دهد.
یک پسر نوجوان و ماجراجو همراه با یک نینجای عروسکی عجیب و غریب تیمی را تشکیل میدهند تا انتقام مرگ فرزند یک کارگر کارخانه را بگیرند و…
یک پسر کوچولو جعبه ی اسرارآمیزی از بیسکوئیتهای باغ وحشی به ارث برده است حالا باید به کمک این بیسکوئیتها، سیرکی را از شر عموی بدجنس خود نجات دهد. را ز این بیسکوئیتها در این است که هرکس از آنها بخورد...
نبرد ناامیدانهی بشر برای بازپسگیری زمین از دست گودزیلا همچنان ادامه دارد. برگ برنده برای شکست پادشاه هیولاها ممکن است مکاگودزیلا باشد ، یک سلاح رباتیک که تصور میشد حدودا بیست هزار سال پیش از دست رفته است و…
پیرمردی که از جامعه فاصله گرفته و در تنهایی به سر می برد، خانه ی کوچک در میان آسمان خراش هایی دارد که هر روز بلندتر می شوند و اکنون شهرداری میخواهد خانه ی او را تخریب کند! اما پیرمرد حاضر نیست خانه اش را به هیچ وجه ترک کند به همین علت با هزاران بادکنک که به خانه اش وصل کرده است به پرواز در می آید تا سفر پر ماجرایی را آغاز کند.