شاهزاده املث در آستانه مرد شدن است که پدرش توسط عمویش به طرز وحشیانه ای به قتل می رسد که مادر پسر را می رباید. دو دهه بعد، آملث اکنون یک وایکینگ است که در ماموریتی برای نجات مادرش، کشتن عمویش و انتقام از پدرش است.
جولیان نوبل (برازنان)، قاتل مزدور، رفته رفته نگرانی ها و فشارهای حرفه اش را بر جسم و روحش احساس می کند و به این نتیجه می رسد که مشکل او بی رفیقی است. کمی بعد «جولیان» با «دنی رایت» (کینیر) آشنا و دوست می شود اما وقتی «دنی» از نوع کسب و کار «جولیان» باخبر می شود هاج و واج می ماند…
بازرس «کانرز» (جیسون استاتهام) به همراه یک پلیس تازه کار بنام «دکر» (رایان فیلیپ) فرماندهی عملیاتی بر علیه گروهی از سارقان بانک را بر عهده دارند. سارقان که سردسته شان فردی به نام «لورنز» (وسلی اسنایپس) است بدون دزدیدن حتی یک پنی از بانک، آنجا را ترک می کنند. اما طولی نمی کشد که مشخص می شود آنها ویروسی را در سیستم بانک وارد کرده اند، و از این طریق یک میلیارد دلار را از حساب های مختلف ربوده اند…
س از بالا رفتن از کوه برود پیک، ماسیج بربکا متوجه می شود که سفر او به قله یک اشکال دارد. 25 سال بعد، او تصمیم می گیرد تا کاری را که شروع کرده، به پایان برساند…
براساس داستان واقعی عملیات نجات در غار تام لوآنگ در سال 2018 که یک تیم فوتبال نوجوانان و مربی آنها را به مدت 18 روز در یک غار گرفتار شدند.
سحر ماهان، موسیقی دان، و شهرام شب آویز، کارگردان تئاتر، پس از چند سال زندگی مشترک تصمیم به طلاق می گیرند و می خواهند پسرشان امیرحسین متوجه قضیه نشود. قرار می شود امیرحسین سه روز در هفته پیش مادرش باشد و بقیه روزها نزد پدرش. یکی از دوستان شهرام به نام پیمان که به اتفاق نامزدش عضو گروه نمایشی شهرام هستند، قصد دارد به زودی ازدواج کند.
دکتر نیت ساموئلز که اخیرا همسرش را از دست داده است، با دو دختر نوجوانش به یک منطقه حفاظت شده در آفریقای جنوبی که توسط مارتین بتلز، دوست قدیمی و زیستشناس حیاتوحش اداره میشود، سفر میکنند. با این حال، چیزی که به عنوان یک سفر برای رسیدن به آرامش آغاز میشود، به زودی و زمانی که یک شیر تشنه به خون، شروع به تعقیب آنها میکند، به یک مبارزه وحشتناک برای بقا تبدیل شده و…
سعید مرد چهل و چهار ساله ای که همسرش را سال ها پیش در یک سانحه از دست داده با دختر دوازده ساله اش نبات زندگی آرام و شیرینی را در تهران سپری می کند. با ورود ناگهانی زنی به زندگی نبات، سرنوشت همه آنها دستخوش تغییراتی میشود...
روایت کلی این فیلم پیرامون اتفاقات بعد از پایان جنگ ایران و عراق در سال 1367 و عملیات مرصاد است. نیروهای امنیتی ایران متوجه حضور نفوذیهای سازمان مجاهدین خلق در جبهه میشوند. با ارسال دو مأمور امنیتی به بغداد میخواهند قبل از شروع عملیات فروغ جاویدان، عباس زریباف فرمانده این عملیات را ترور کنند. اما داستان طور دیگری رقم میخورد.
جلال مرادی 42 ساله در طی تصادفی خانوادهای را به قتل میرساند، اما تصادف در دادگاه غیرعمد شناخته می شود. او پس از گذراندن دوران زندان، همسر و فرزندانش را ترک کرده و به شهری دیگر می رود، پس از دو سال به شهرش باز میگردد زیرا که زنش دچار مرگ مغزی شده است...