
مردی که پس از سالها از زندان با شرط آزادی بیرون آمده، حالا شغل عجیبی پیدا کرده است، او باید از یک میلیونر ثروتمند که فقط توانایی حرکت چشم ها را دارد، مراقبت کند.
چهار روز مانده به عروسی، باچان، مأمور مالیات شجاع و بیباک، پس از پایان تعلیق کاریاش، مأمور میشود تا خانه موتیام جاگایاه، سیاستمدار بیرحم و پرنفوذ، را زیر و رو کند. این آغاز ماجرایی پرالتهاب است.
تاکاگی که اکنون به یک مربی حرفهای تبدیل شده است، به مدرسهی قدیمیش برمیگردد، جایی که نیوشیکاتا، همکلاسی سابقش که روزگاری هدف شوخیهایش بود، حالا معلم تربیت بدنی شده است. اما هنوز هم همان بازیهای قدیمی ادامه دارد، و رابطهی آنها حالا به شکلی جدید و پر از شوخیهای شیرین و دلنشین شکل میگیرد.
ریشی به خاطر اشتباهی که دوستش یاجی مرتکب میشود، عاشق دختری به نام تارا، یک راننده مسابقهای تازهکار، میشود. رابطهی ریشی و تارا که قرار بود نزدیک و عاشقانه باشد، از هم پاشیده میشود. ریشی با پیشنهاد یاجی به لندن میرود و بهعنوان کارآموز در یک پیست مسابقه کار میکند، تا شاید سرنوشت جدیدی برای خود رقم بزند.
در سال 2200، نائوکی و مایومی در یک اقامتگاه مجلل و شناور در فضا زندگی میکنند. از بیرون، به نظر زوجی کامل و بینقص میرسند، اما در پشت این ظاهر زیبا، نائوکی به طور مخفیانه در جستجوی انتقام از همسرش است. او مایومی را به یک اندروید تبدیل میکند تا انتقام خود را بگیرد و نسخهای از ایدهآلهای شخصیاش را خلق کند.
شیائوبای پس از 500 سال بالاخره شو شیان، تجسد دوبارهی اکسوان را پیدا کرد و آنها در پل شکسته با هم ملاقات کردند. شیائوبای و خواهرش در کوچهها پنهان شدند و همراه او و شوهر خواهرش، لی گونگفو، زندگی پرجنبوجوشی را در دنیای انسانها آغاز کردند.
این داستان روایتگر کارآگاهان جیانگ گوانگمینگ و شی لو است که به طور تصادفی متوجه میشوند صحنه جرم توصیفشده در رمانی از نویسنده گو جیمینگ با پروندهای که در حال تحقیق درباره آن هستند، همزمانی دارد... خیال و واقعیت در هم میآمیزند، زیرا این رمان همزمان راهنمایی برای آنهاست.
قسمت آخر منتشر شد.
همایون و ارغوان در آستانه ازدواج، قربانی خیانتی هولناک می شوند. همایون پشت دیوارهای زندان برای انتقام از سامان لحظه شماری می کند که مرگ از راه می رسد. آرشام یکتا متولد می شود. دختری به نام صحرا کنارش قرار می گیرد تا مسیر انتقام از خائنان برای آرشام هموار شود.
داستان درباره سه نفر است که از نظر خونی هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند، اما سالهای نوجوانی خود را در کنار هم سپری میکنند. آنها با وجود زخمهایی که از والدینشان خوردهاند، به یکدیگر تکیه میکنند.
قسمت چهاردهم منتشر شد.
درباره یک شیطان از جهنم که در بدن کانگ بیت-نا، قاضی زیبایی که در یک حادثه جان خود را از دست داده بود، زندگی میکند. مأموریت او این است که کسانی را که باعث مرگ دیگران شدهاند به جهنم بفرستد تا بتواند به جهنم بازگردد، اما سپس با کارآگاهی به نام هان دا-اون آشنا میشود.