در سال 1934 میلادی در جنوب انگلستان، یک فرد ثروتمند منزوی، شش غریبه به ظاهر تصادفی از جمله کارآگاهی جوان به نام میراندا گرین را به عمارت خود در جزیرهای دور افتاده دعوت میکند. میراندا که این دعوت مرموز را بسیار جذاب میداند، نمیتواند آن را نادیده گرفته و همراه با سایرین قدم به این عمارت اسرارآمیز میگذارد. اما زمانی که یکی از مهمانان به قتل میرسد، میراندا برای کشف حقیقت وارد عمل شده و…
ونسا که پس از از دست دادن فرزندش غمگین است، به خانهای در دریاچه پناه میبرد تا با انحراف خود از یک جهان موازی مواجه شود و متوجه میشود که دروازههای چندجهانی کلید رهایی از غم او یا به دام انداختن او برای همیشه است.
در «مسابقه بازی مرکب»، 456 بازیکن واقعی وارد مسابقه ای الهام گرفته از بازی های سریال بازی مرکب می شوند تا برنده جایزه 4/56 میلیون دلاری شوند.
در پایان دو مهاجرت بزرگ آمریکایی که در یک طرف شاهد مهاجرت افراد زیادی از کشورهای جنوب اروپا مثل ایتالیا در قرن گذشته به شهرهای مثل شیکاگو و نیویورک بودیم و در طرف دیگر آفریقاییهای بسیاری به عنوان برده به آمریکا آورده شدند و حال آفریقایی-آمریکایی ها در حال مهاجرت از جنوب آمریکا و فرار از دست جان کرو به شهرهای مشابهای هستند.
من عاشق زمستونای اینجام. قشنگ نیست؟ قشنگه ولی سختی داره. پنج هزار کیلومتر پرواز می کنن فقط برای این که زنده بمونن. اولش خیلی ترسناکه ولی تهش خونه شونو پیدا می کنن. اگه به تهش برسن. بلد باشن می رسن.
درباره نیکیل سود یک افسر پلیس بمبئی است که در مرکز تماس های اضطراری مشغول به فعالیت است. یک روز یک تماس مشکوک از طرف خانمی به این مرکز می شود که قصد خودکشی دارد. نیکیل تلاش می کند که او را نجات دهد اما نمیداند با این کار، خودش و خانواده اش وارد خطری بزرگ می شوند.
فیلم داستان جنایی درباره پیرمردی است که به تازگی متوجه شده بیماری سرطان دارد. به همین خاطر چون چیزی برای از دست دادن ندارد تصمیم می گیرد تا از سارقانی که زندگی اش را نابود کرده اند، انتقام بگیرد.
«شفق» یکی از اعضای گروه سیاسی که اوائل انقلاب از ایران خارج شده، پس از سالها تصمیم میگیرد برای دیدن دخترش «ارغوان» که دانشجوی دانشکده جنگلداری است مخفیانه به ایران بازگردد. یکی از مأمورین امنیتی به نام «هوشنگ» به عنوان دانشجو وارد دانشکده میشود و از امکانات مدرن امنیتی استفاده میکند تا با کنترل ارغوان، شفق را به دام اندازد. در این میان بین او و ارغوان رابطهای عاطفی بوجود میآید…
نایب بازرس شیواکومار بعد از یک تصادف متوجه می شود که زن و بچه اش گم شده اند . در حین دوره بهبود و در حالی که به بیماری مغزی شدید دست و پنجه نرم می کند، متوجه می شود که چنین ناپدیدشدن های زنجیره ای بارها در شهر رخ داده است...
قدم یک جوان ساده که برای کار از شهرستان به تهران آمده و در مغازه رحمت شاگردی میکند و عاشق مونس دختر رحمت شده است.