این فیلم در بستر تاریخی دهه شصت و مبارزات چریکی نیروهای چپ در شمال کشور و در قیام آمل روایت میشود و دربارهٔ یک زن به نام شهرزاد است که معروف به ماهی سیاه کوچولو است و برای انتقام مرگ شوهرش وارد مبارزه شده و حالا با دو شخصیت دیگر آشنا میشود و مباحث ایدئولوژیک دربارهٔ مبارزه و نقد تفکر چپ و… میان آنها درمیگیرد.
دخترك كرد مرزنشين صبح زودي به هنگام پر كردن تنگ آب از نهر مقابل كلبه با پيكر خون آلود دو سرباز كه از دو جبهه ي مختلف هستند مواجه مي شود. دخترك كه براي حل سئوالش سعي در ارتباط برقرار كردن با آنها دارد به همراه خانواده تلاش مي كند تا به آنها كمك نمايد و اين آغازي براي شروع ماجراست....
يك فرمانده ي عالي رتبه ي نظامي در تدارك جنگي بزرگ است كه منجر به نابودي هزاران نفر خواهد شد
هواپیماهای بدون سرنشین مهاجر که از روی زمین کنترل میشود جهت انجام عملیاتی شناسایی در پشت خطوط دشمن به کار گرفته میشوند. بهدلیل برد محدود دستگاه کنترل، خلبانان در دو ایستگاه مقابل، رودرروی هم و در خطوط دشمن مستقر میشوند. خلبانی که به خطوط دشمن نفوذ کرده، در حالی که با دشمن درگیر میشود، با مهارت عملیات شناسایی را انجام میدهد و هواپیما را در هوا تحویل خلبان دوم میدهد. در حالی که خود در آخرین لحظات کشته میشود.
يك رزمنده به نام ناصر به همراه سه تن از همرزمانش (احمد- قاسم و محمد) براي عمليات گشت و شناسايي به جبهه اعزام مي شود. ناصر حلقه ي ازدواجش را به عاطفه كه تازه به عقد او در آمده مي دهد و عازم مي شود. در جبهه براي انجام مأموريت ناصر و همرزمانش به وسيله ي يك راهنماي محلي از راه مخفي ادامه مسير مي دهند اما راهنماي محلي توسط عراقي ها كشته مي شود و...
سال 1359، ستاد نیروی هوایی عراق که از اول جنگ با برتری هوایی ایران روبرو شدهاست و قریبالوقوع بودن شکست حصر آبادان را پیشبینی میکند، جهت حفاظت هواپیماهای استراتژیک خود تصمیم میگیرد آنها را به سه پایگاه بسیار دورافتاده، در نزدیکی مرز اردن، منتقل کند. در اسفند همین سال ستاد نیروی هوایی ایران در جلسات فوقالعادهای طرح بمباران این سه پایگاه را که به نام پایگاههای اچ3 مشخص شدهاند، مطرح میکند. طرح در ابتدا ناممکن و غیرعملی مینماید، اما در نهایت نقشهای متهورانه و بینظیر پیشنهاد میشود و در پی آن در سحرگاه 15 فروردین 1360 هشت فروند جنگندهی بمبافکن ایرانی جهت حمله به اچ3 به پرواز در میآیند.
قاسم، بسیجی تبلیغاتی به خط مقدم جبهه اعزام می شود. او رزمندگان را در وضعیت سختی می بیند و دوست دارد به آن ها كمك كند ولی وظیفه او فقط تبلیغات است. یكی از رزمندگان به نام ابوالفضل عضو واحد اطلاعات عملیات با گروهی از بسیجیان برای پشتیبانی، راهی خط مقدم می شود و از صحنه های درگیری رزمندگان با سربازان عراقی عكس می گیرد، اما وقتی.....
در پي وقوع انفجار خودرويي ارشد گروه تحقيق پليس شروع به كار كرده و با كمك يكي از مجروحين حادثه هويت و شماره خودروي عامل اصلي بمب گذاري (تيمور ايده لو) شناسايي مي شود. تيمور كه سال گذشته در جريان توزيع موادمخدر دستگير شده بود به ده سال زندان در دادگاه سنندج محكوم شده ولي به قيد ضمانت آزاد و متواري مي گردد....
بهمن ماه سال 1343 محمد اندرزگو به همراه چند تن ديگر روبروي ساختمان مجلس منتظر مي شوند تا حسنعلي منصور را ترور كنند. ترور با موفقيت انجام مي شود، اما مأموران با تجسس بسيار همه ي عاملين ترور به جز سيدعلي اندرزگو را دستگير و اعدام مي كنند. مأمورين ساواك به دنبال اندرزگو هستند چرا كه او را از طراحان اصلي ترور مي دانند، اما سيدعلي اندرزگو در لباس مبدل به مبارزه ادامه مي دهد و چند بار تا مرز دستگيري مي رسد، وليكن باز نجات مي يابد و هر بار مجبور مي شود به همراه خانواده به شهري يا روستايي ديگر برود…
رخشانه زني است در آستانه ميانسالي كه در سال هاي جواني اش با ايوب پارسا ازدواج كرده و صاحب پسري به نام حميد شده است. وقتي حميد دو ساله بود، ايوب به جبهه مي رود و ديگر برنمي گردد. پس از مدتي خبر شهادت او مي رسد و خانواده تصميم مي گيرد رخشانه را به عقد داوود برادر ايوب دربياورد. سالها از اين ماجرا گذشته و آنها صاحب دختر بچه اي دبستاني هستند و حميد در آستانه ازدواج است. در اين وضعيت از كميته مفقودين خبر مي رسد كه ايوب زنده است و...