زوج جوانی که بتازگی ازدواج کرده و در یک خانه ی دور افتاده ساکن هستند، در نیمه شب مورد حمله سه غریبه که صورت هایشان را با ماسک پوشانده اند قرار می گیرند و…
داستان دختری است که بعد از سالها اقامت در خارج از کشور به ایران بازگشته و قصد ازدواج دارد..
ستاره دختر بیست ساله ای است که پس از مرگ پدرش که با موتورسواری روی دیوار مرگ گذران زندگی می کرده است، زندگی سخت و فقیرانه ای با مادرش اعظم و برادر کوچک ترش شهاب دارد. شهاب اکنون حرفه پدر را ادامه می دهد اما به دلیل بی علاقگی و ناشی بودن، مشتری چندانی ندارد و از همین رو محمود که با پدر شهاب و ستاره شریک بود تصمیم به بستن و تعطیلی دیوار مرگ می گیرد و پس از افتادن شهاب از دیوار و شکستگی پایش، در این امر راسخ تر می شود. ستاره با اصرار زیاد به محمود می قبولاند که خودش توانایی این حرفه را دارد و پس از تمرین فراوان، کارش با استقبال فراوان مشتریان و رسانه ها روبرو می شود…
سه میمون به فضا فرستاده می شوند تا فضاهای ناشناخته را شناسایی کنند.
انیمیشن بسیار زیبای دلگو Delgo یک انیمیشن بسیار جالب و جذاب است که داستانی خیالی از سرعجیب دارد. داستان انیمیشن دلگو ، در سرزمینی عجیب و ناشناخته که توسط دو دسته از موجودات زمینی و بالدار با نامهای لاکنی و نورین به دو قسمت تقسیم شده است شکل می گیرد. نوجوانی دلیر اما ساده لوح از لاکنی ها بنام دلگو (پرینز جی ال) که عاشق دختر بالداری شده است ، تصمیمی می گیرد با همراهی و سازماندهی گروه خود از جنگ و کشمکش میان لاکنی ها و نورین ها جلوگیری کند و ...
دانا و دختری است که به همراه خانواده اش در روستایی کوچک زندگی میکند ولی کسی که صاحب اکثر خانه های روستا است مردی بی رحم و پولدار است که خود را شبیه الویس پرسیلی درست میکند و حالا او می خواهد همه روستا بیرون کرده و شهر بزرگ با هتل ها و... آنجا بسازد حالا دانا می خواهد وستای دوست داشتنیش را حفظ کند...
زینب به همراه فرزندان خود زندگی آرامی را سپری میکند اما حادثهای، خانواده را با شرایطی جدید مواجه میسازد.
در اسطورهٔ ایرانی، زن «زهره» است و «زهره» نگاهبان آتش خانه! یعنی زن به جامعهٔ ایرانی، از تاریخ اسطوره تا واقعیت جاری، به جان ایران، گرما و زندگی داده است. یکی از بارزترین جلوههای گرما و زندگی بخشی زن ایرانی، سالهای پایداری ملی در برابر تجاوز دشمنان ایران و ایرانی ست. یعنی سالهای دفاع مقدس! «زخم شانه حوا» روایتگر حماسه سازی، اسطوره پروری و در عین حال زخمهای پیدا و پنهان مادران سترگ ایران زمین در هشت سال دفاع مقدس است و نیز «زخم شانه حوا» میکوشد آینهای روشن و شفاف-گرچه کوچک-در برابر روح بزرگ مادرانی باشد، که اگر نبود حماسهٔ مقاومت و البرز پایداری آنها، اکنون مام میهن در چنگال اهریمنان متجاوز، بدترین روزگار خود را سپری میکرد!
محسن نوجوانی است که در کنار بچه های خیابانی هم سن و سال خود در میان خیابان های شلوغ شهر گل فروشی می کند. او آرزوی داشتن یک وجب آسمان را در سر دارد. خواسته او محقق می شود؛ در ابتدا هیچکس تحقق چنین آرزویی را باور نمی کند اما با دیدن آن، ماجراهای گوناگونی آغاز می شود...
در روستایی عده ای شیاد با مقدس جلوه دادن درختی قصد دارند اهالی روستا را فریب دهند.