رابطه قدیمی مرتضی و رفیقش با ورود دختری جوان به جمع آنها پیچیده می شود. مرتضی که بعد از مدتها به شهرش بازگشته، نمی داند که چه عشق و خیانتی انتظارش را می کشد...
«صحنه زنی» فیلمی با موضوع اجتماعیست که به چالش های زندگی شخصیت ها در جامعه می پردازد. این فیلم برای اولین بار در جشنواره جهانی فیلم فجر 1400 به نمایش در آمد و موفق به دریافت سیمرغ نقره ای بهترین کارگردانی شد. صحنه زنی داستان گروهی خلافکار را روایت می کند که سردسته آنها «اسد» است. اسد همراه با گروهش صحنه های جعلی تصادف می سازد تا از بیمه خسارت بگیرد و...
فیلم خداحافظ المپیک داستان در مورد یک دختر قایقران می باشد که برای رسیدن به المپیک با چالش های فراوانی روبرو میشود و...
«دینامیت» روایتگر داستان دو طلبه جوان و همدرس به نامهای هادی و محمد حسین است که در جستوجوی خانهای برای سکونت در تهران هستند. آنها پس از مدتی موفق به اجاره آپارتمانی در شمال شهر میشوند؛ آپارتمانی که در آن همسایگانی ساکناند که سبک زندگی و عقایدشان بهکلی با این دو طلبه در تعارض است. همسایه ساکن در یکی از واحدها مرد لاقیدی به نام اکبر است که امورات زندگیاش از فروش مشروبات الکلی و مواد مخدر میگذرد. همسایگان ساکن در واحد دیگر نیز دو خواهر خوشگذران به نامهای ساناز و زیبا هستند که هر هفته در واحد خود پارتی و دورهمی برگزار میکنند...
داستان فیلم درباره فرد بیماری به نام رضا می باشد که بیماریِ هموفیلی دارد ، او در ابتدا از بیماری خود خبری ندارد ، تا اینکه روزی اتفاقی دست او بر اثر بریدن خون ریزی زیادی می کنه ، رضا به بیمارستان منتقل می شود ...
ژاپن، 1944. هیرو اونودا، 22 ساله، که برای کارهای اطلاعاتی آموزش دیده، فلسفه ای برخلاف خط رسمی کشف می کند: خودکشی ممنوع. هر اتفاقی بیفتد زنده بمانید؛ ماموریت مهمتر از هر چیز دیگری است. فرستاده شده به Lubang، جزیره کوچکی در فیلیپین، جایی که آمریکایی ها در شرف فرود هستند، این نقش به راه انداختن یک جنگ چریکی تا زمان بازگشت نیروهای ژاپنی خواهد بود. امپراتوری به زودی تسلیم خواهد شد. اونودا، 10000 روز بعد.
یک راننده ی کامیون بنام “پوشپا راج” که در جنگل های جنوب هند مشغول فعالیت و کارکردن می باشد، خیلی زود متوجه می شود که عده ای در آنجا به قاچاق چوب های قرمز میپردازند و…
ریموندو، یک مبارز سابق مکزیکی، با مردی ناراضی که زندگی و رابطه اش با دخترش در حال از هم گسیختگی است، پیوند نامحتملی برقرار می کند.
دسامبر 1941، جبهه شمال غربی. یک دسته تانک آلمانی به سمت مسکو در حال حرکت است. در حین انجام ماموریت برای جلوگیری از پیشروی دشمن، هواپیمای نیکلای کوملو سرنگون می شود. کوملو موفق می شود هواپیمای خود را در یک جنگل دورافتاده فرود بیاورد.
یک قاتل سابق برای نجات عشق زندگی خود می جنگد، در حالی که با شیاطین درونی و گذشته خشونت آمیز خود روبرو می شود.