درست قبل از آزادی از زندان، تد ایوانز تهدیدی از سوی مردی که خانوادهاش را کشته است دریافت میکند - "اگر با خانواده خود تماس برقرار کنی، آنها را خواهم کشت".
تیرومنی که به صورت پیک غذایی مشغول به فعالیت هست بیماری ذهنی دارد که ازارش میدهد ولی وقتی با دختری بنام سابو اشنا میشود کم کم ارامش به او دست میدهد تا اینکه یکی از افرادی که سابو برای انها کار میکند کشته میشود و حالا این دو مضنون به قتل هستند و...
زندگی یک زن سیاهپوست در حومه شهر با وارد شدن دو غریبه به محلهاش کاملاً از هم میپاشد.
دو زن غواص که در دهکدهای نزدیک دریا زندگی میکنند و تصمیم میگیرند برای کسب درآمد بیشتر، وارد تجارت قاچاق شوند، اما انجام این کار برایشان گران تمام میشود.
وقتی خانواده کوسه به شهر بزرگ نقل مکان می کنند، به معنای زندگی جدید بدون بهترین دوست بچه کوسه، ویلیام است. در شهر، بچه کوسه، با یک ستاره پاپ شیطانی آشنا می شود که می خواهد دریاها را تسخیر کند. این بستگی به بچه کوسه دارد که طلسم خود را بشکند.
کریشنا مأمور یک آژانس جاسوسی هندی است و ماموریت دارد خبرچینی را پیدا کند که اطلاعات محرمانه دفاعی هندوستان را می فروشد؛ اما او میان عشق و شغل خود که جاسوسی است گرفتار شده است.
زندگی سه فرد مرموز با آشکار شدن چهره آنها تغییر می کند.
زنی نیمه شب در پمپ بنزین دورافتاده ای توقف می کند و بازیچه دست تک تیراندازی روانی می شود که نقشه ای سرّی دارد. او برای زنده ماندن نه تنها باید از آتش گلوله های تیرانداز بگریزد، بلکه باید بفهمد چه کسی پشت این ماجراست و چرا.
پروفسور ویلکزار، که همسر و دختر مورد علاقه اش او را ترک کردند، در الکل به دنبال فراموشی است. او که در حین تلاش برای سرقت از ناحیه سر به شدت مجروح شد، حافظه خود را از دست داد.
یک جنگجوی توانا جان خود را برای ساختن ستون پیروزی سواراجیا فدا میکند. او حتی در این راه از ازدواج پسرش میگذرد و...