
کریشنا مأمور یک آژانس جاسوسی هندی است و ماموریت دارد خبرچینی را پیدا کند که اطلاعات محرمانه دفاعی هندوستان را می فروشد؛ اما او میان عشق و شغل خود که جاسوسی است گرفتار شده است.
زندگی سه فرد مرموز با آشکار شدن چهره آنها تغییر می کند.
زنی نیمه شب در پمپ بنزین دورافتاده ای توقف می کند و بازیچه دست تک تیراندازی روانی می شود که نقشه ای سرّی دارد. او برای زنده ماندن نه تنها باید از آتش گلوله های تیرانداز بگریزد، بلکه باید بفهمد چه کسی پشت این ماجراست و چرا.
پروفسور ویلکزار، که همسر و دختر مورد علاقه اش او را ترک کردند، در الکل به دنبال فراموشی است. او که در حین تلاش برای سرقت از ناحیه سر به شدت مجروح شد، حافظه خود را از دست داد.
یک جنگجوی توانا جان خود را برای ساختن ستون پیروزی سواراجیا فدا میکند. او حتی در این راه از ازدواج پسرش میگذرد و...
خان پان متقاعد می شود تا یک ماموریت خطرناک دیگر را انجام دهد. او دو راهزن را طعمه و سپس اسیر خود می کند و از این طریق، توطئه ای را کشف می کند که همه چیز را به چالش می کشد...
در مورد دختری به نام یاسمن است که پس از سالها به دلیل مرگ پدرش به ایران بازگشته است. پسر او دچار اوتیسم است و این مسئله، سفر را برایش دشوار
یک بزرگراه ملی تبدیل به یک معضل اساسی در زندگی یک روزنامه نگار به نام مایا و یک پروفسور کالج به نام مایا تبدیل می شود و زندگی آنها را زیر و رو می کند...
یک پلیس و تیمش برای گرفتن گروهی از مجرمین، سفری چالش برانگیز را در سراسر کشور آغاز می کنند...
«تهران: شهر عشق» طنز تلخ عاشقانه ای است در مورد سه شخصیت که علیرغم هیاهوی بی حد و حصر ابر شهر تهران احساس تنهایی می کنند و در راه پر کردن این تنهایی به شناخت عمیق تری از خودشان می رسند. داستان های این سه شخصیت به طور موازی پیش می رود و در نهایت مینا، وحید و حسام اگر چه همچنان تنها اما مصمم تر و با درک عمیق تری از خود به راهشان در هیاهوی تهران ادامه می دهند .