در مجموع 842 فیلمی ساخته شده در سالی 2024 و 1403 یافت شد.
در مجموع 842 فیلمی ساخته شده در سالی 2024 و 1403 یافت شد.
یک تیم فیلمبرداری دو توله یوز را دنبال میکند تا سفر جذاب آنها از دوران کودکی به بزرگسالی را در این مستند طبیعت، بهطور نزدیک و شخصی به تصویر بکشد.
لنارد فایف، فیلمساز مستند چپگرای مشهور کانادایی-آمریکایی، یکی از شصت هزار نفر از کسانی بود که از خدمت در جنگ ویتنام فرار کرده و به کانادا پناه بردند. اکنون در اواخر دهه هفتاد عمر خود، فایف در حال مرگ بر اثر سرطان در مونترال است و موافقت کرده است که آخرین مصاحبه خود را انجام دهد، مصاحبهای که در آن عزم دارد تا تمام اسرار خود را فاش کرده و زندگی افسانهایاش را از افسانهزدایی کند.
وقتی سونگدو، متخصص قلب، و همسرش متوجه میشوند که دخترشان سومی روزبهروز علائم عجیبی از خود نشان میدهد، تصمیم میگیرند یک مراسم جنگیری انجام دهند. با ورود کشیش بان، او مطمئن میشود که شیطانی در وجود سومی است. به نظر میرسد که این مراسم موفقیتآمیز بوده و شیطان از
پلانکتون که در تسخیر دنیا شکست میخورد، به کار خود در چام باکت ادامه میدهد و با کمک همسر کامپیوتریاش، کارن، در رقابت بیپایانش با آقای کربس میجنگد.
پس از از دست دادن امپراتوری مواد مخدرش، فری بومان بالاخره دور از دنیای تبهکاری برابانت به آرامشی نسبی دست یافته است—اما گذشتهاش دوباره او را گرفتار میکند.
کابوراگی به عنوان مظنون یک پرونده قتل وحشیانه دستگیر شد، اما فرار میکند. او در سراسر ژاپن پنهان شده و مدام جابهجا میشود. در این مدت، با سایاکا، کازویا و مای آشنا میشود. در همین حال، کارآگاه ماتانوکی در تعقیب اوست و برای دستگیریاش تلاش میکند. او افرادی را که کابوراگی را ملاقات کردهاند، بازجویی میکند، اما هر یک از آنها توصیف متفاوتی از او ارائه میدهند.
در منطقهای دورافتاده و وحشی، گروهی از دوستان پس از تصادف با یک زن ناشناس و کشتن تصادفی او، به یک کیف پر از پول برمیخورند. آنها برای تصاحب پول، تصمیم میگیرند جسد را مخفی کنند. اما این تصمیم آنها را گرفتار مشکلی بسیار بزرگتر میکند، زمانی که صاحب مرموز کیف به دنبالشان میآید.
سه دوست تصمیم میگیرند آخر هفتهای طولانی را در کلبهای دورافتاده، در اعماق جنگلهای سوئد، به شکار بپردازند. اما یک روز، تمام حیوانات بدون هیچ ردی ناپدید میشوند و جنگل به طرز وحشتناکی ساکت میشود. با این حال، آنها که شیفته شکار هستند، تصمیم میگیرند به هر شکل ممکن شکار را ادامه دهند...
نقاشیهایش راهی برای فرار از گذشتهاند. هنرمند سیاهپوستی که به سوی موفقیت میشتابد، با بازگشت ناگهانی پدرش، که پس از سالها اعتیاد، در پی آشتی است، از مسیرش خارج میشود. این دیدار، درسی از حقیقت به همراه دارد: گاهی فراموش کردن از بخشیدن دشوارتر است.
پس از شنیدن صداهای نگرانکننده از اتاق کناری در یک متل، یک فراری در حال گریز و دوستش تبدیل به شکار قاتل بدنام و بیرحم "چهرهپریده" میشوند؛ قاتلی که افسانهاش دهههاست مردم محلی را وحشتزده کرده است.