
دنیل اوشن (جرج کلونی) پس از آزاد شدن از زندان، با دوست قدیمی خود راستی رایان (برد پیت) که به بازیگران قمار یاد می دهد، تصمیم می گیرد که تیمی یازده نفره جمع کند و دست به سرقت یکی از بزرگترین خزانه های کازینوهای لاس وگاس بزنند و...
یکی از یاران اوشن می خواهد بزرگترین کازینو لاس وگاس را تأسیس کند ولی ناچار به شراکت با شخصی خودخواه است.آن شخص که ویلی بنکس نام دارد با کلاهبرداری تمام کازینو را به اختیار خود درمی آورد و حالا 13 یار اوشن دور هم جمع می شوند تا...
در جریان خدمت به عنوان یکی از اعضای هیئتمنصفه در یک دادگاه قتل پرمخاطب، جاستین کِمپ، مردی خانوادهدوست، با یک دوراهی اخلاقی جدی مواجه میشود؛ مسئلهای که او میتواند از آن برای تأثیرگذاری بر رأی هیئتمنصفه استفاده کند و احتمالاً متهم را به گناهکار بودن محکوم یا از اتهام تبرئه کند.
آرون، یک معاون تازهاستخدامشده، به دنبال یک قاتل سریالی مرموز میرود که قربانیانش دختران جوان هستند و آنها را به قتل میرساند. پس از وقوع چندین قتل، آرون به این نتیجه میرسد که این جنایات توسط یک روانپریش مبتلا به اختلال ضداجتماعی انجام میشود. قاتل به جنایاتش ادامه میدهد، اما آرون به هیچ وجه قصد توقف در پیگیری این پرونده را ندارد.
پدینگتون برای دیدار با عمه محبوبش لوسی، که اکنون در خانهای مخصوص خرسهای بازنشسته زندگی میکند، به پرو سفر میکند. همراه با خانواده براون، ماجراجویی هیجانانگیزی آغاز میشود، زمانی که یک معمای مرموز آنها را به سفری غیرمنتظره در جنگلهای آمازون و قلههای کوهستانی پرو میکشاند.
پس از دریافت پیامی غیرمنتظره از اجداد دریانوردش، موانا همراه با مائوئی و یک گروه جدید به اعماق اقیانوسیه و آبهای خطرناک و فراموششده سفر میکند تا ماجراجوییای را تجربه کند که تاکنون با آن مواجه نشده است.
یک مأمور سابق DEA و یک مأمور سابق نفوذی در طول یک آخرهفته سرنوشتساز در تایپه رابطه عاشقانه خود را دوباره مرور میکنند، بیخبر از عواقب خطرناک گذشتهشان.
به دنبال بهترین دوستان، بوگ، یک خرس گریزلی دوستداشتنی و محتاط، و الیوت، یک گوزن پرحرف و ماجراجو که اول عمل میکند و بعد فکر، باشید. وقتی آنها یک اردوگاه تابستانی متروکه را در وسط ناکجاآباد پیدا میکنند، راهی ماجراجویی شجاعانه و خندهدار میشوند تا جایی جدید برای زندگی بسازند؛ جایی که حیوانات بتوانند آزادی و طبیعت وحشی درونی خود را تجربه کنند!
دلیا بالمر، یک پرستار قراردادی، با سوئینی آشنا شد، کسی که اعتراف کرد دوست دختر سابقش را به قتل رسانده است. سوئینی به او حمله کرد و سپس از دستگیری گریخت. دلیا پس از بازسازی زندگی خود، هفت سال بعد با سوئینی روبرو شد، زمانی که او به دلیل قتلی دیگر دستگیر شده بود.
در کلانشهری خیالی به نام «شهر زی»، ابرقهرمانی به نام سایتاما زندگی میکند که به دلیل تمرینات سخت و مداوم، به تدریج تمام موهایش را از دست داده و کچل شده است. او توانایی شکست هر دشمنی را تنها با یک مشت دارد. با این حال، چون قدرتش به حدی است که حریفانش را به سادگی شکست میدهد، این وضعیت برایش خستهکننده شده و او در جستوجوی حریفی قدرتمندتر از خود است تا بتواند با او مبارزه کند و...