
پس از آنکه به طرز وحشیانهای به قتل میرسد، "سوزی سلمون" 14 ساله از بهشت شاهد خانوادهی داغدارش — و قاتلش — است. او در حالی که زندگی روزمره آنها را نظاره میکند، باید بین عطش انتقام و آرزوی آرامش و التیام خانوادهاش تعادل برقرار کند.
پس از مرگ مادرش، الکس متوجه میشود که برای دریافت ارثیه باید فهرستی از آرزوهای دوران کودکیاش را که سالها پیش نوشته، عملی کند. در مسیر انجام این چالشها، او با گذشتهی خود روبهرو شده، روابط جدیدی را تجربه میکند و به درک عمیقتری از زندگی و خودش میرسد. این سفر، الکس را وادار میکند تا رویاهای فراموششدهاش را دوباره زنده کند و معنای واقعی خوشبختی را کشف کند.
در تریواندروم، چهار دوست جداییناپذیر از پسزمینهای خام و روستایی به نامهای آناندو، ساجی، مانو و ماناف نقشهی بزرگترین سرقت زندگیشان را میکشند؛ فرصتی برای تبدیل رویاها به واقعیت. اما هرچه بیشتر در این مسیر پیش میروند، سایههایی از گذشته ظاهر میشود و انگیزههای پنهان را آشکار میکند و وفاداریها را به شیوهای آزمایش میکند که هرگز انتظارش را نداشتند. زمانی که دوستی با آرزوها و جاهطلبیها برخورد میکند، آنها تا کجا پیش خواهند رفت تا انتقام بگیرند؟
سوهی که زندگی خوشبختی را در کنار همسر دوستداشتنیاش و نوزادی که در راه داشت میگذراند، روزی از خواب بیدار میشود و میبیند که همسرش درست بالای تختشان خودکشی کرده است. پیش از آنکه بتواند مرگ او و شوکی که باعث از دست دادن فرزندش شده را هضم کند، متوجه میشود که شوهرش خانهای را در منطقهای دورافتاده برای او به ارث گذاشته است. چطور ممکن بود که سوهی از وجود چنین مکانی بیخبر باشد؟ این خانه مرموز همه چیزهایی را داشت که آنها در رؤیای خود از یک خانه آرزو میکردند، اما پس از فروکش کردن جذابیت اولیه، حسی وهمآلود در فضا باقی میماند. سوهی که احساس میکند نیرویی ناشناخته جانش را تهدید میکند، کمکم به این خانه مشکوک میشود و باور میکند که این مکان با مرگ همسرش ارتباطی دارد. هرچه شک او بیشتر میشود، اتفاقات عجیبتری رخ میدهد.
در آستانهٔ سیزده سالگی، بتی فِلاد ــ که یک موسیقیدان نوپا و موجودی جادویی است ــ تنها آرزویش این است که شبیه بقیه اعضای شگفتانگیز اما بسیار متفاوت خانوادهاش باشد. اما چرا مادر جادوییاش با این موضوع مخالفت میکند؟ در حالی که بتی با این مسئله دستوپنجه نرم میکند، حقیقت شگفتانگیزی دربارهٔ خانوادهاش میآموزد و کشف میکند که غیرعادی بودن، جادویی بودن و موسیقیایی بودن، همه بخشی از خانوادهٔ فوقالعاده و عجیبی هستند که به آن تعلق دارد. خانوادهای بسیار عجیب و غریب... پس آماده باشید که حسابی غافلگیر و شگفتزده شوید!
زندانی جو نامهای برای برادرش دن مینویسد و در آن دربارهٔ آرزوی بودن کنار خانواده در کریسمس صحبت میکند. او با حسرت میگوید که نمیتواند سس گوشت را برای کباب درست کند و چقدر دلش برای همه تنگ شده است. این داستان بر پایهٔ ترانهٔ مشهور استرالیایی از پل کلی نوشته شده است.
کازویوکی کوگا، جوانی که آرزوی بازیگری در سر دارد، برای نقش اصلی در نمایش بعدی یک گروه تئاتر شرکت میکند. از میان 300 نفر، تنها 7 نفر برای مرحله نهایی انتخاب میشوند و او یکی از خوششانسهاست. این 7 نفر به ویلای کوهستانی برفی دورافتاده میروند و به مدت 4 روز در آنجا در آزمون نهایی شرکت میکنند. طبق دستورات کارگردان، هیچگونه ارتباطی با دنیای بیرون ممکن نیست. اما وقتی شبها شروع به سپری شدن میکنند، شرکتکنندگان یکی یکی ناپدید میشوند و ترس و رازهایی تاریک در دل آن مکان آغاز میشود.
آرزوی بابانوئل زمانی به حقیقت میپیوندد که بهطور اتفاقی سرش به جایی میخورد و خود را «شگفتانگیز» میپندارد. با کمک بیلی و لئو، دستیار اجرایی او (که یک الف است)، بابانوئل شگفتانگیز به مقابله با تاجری اسیر وسواس اسباببازیها میپردازد تا کریسمس را نجات دهد.
فریت در دنیایی تاریک و پر از جرم و انتقام، زندگیای را که همیشه آرزویش را داشت میسازد. اما این مسیر پر از فداکاری است. معصومیت کودکانهاش را پشت سر میگذارد تا تبدیل به کسی شود که همیشه میخواست باشد. برای رسیدن به هدفش، هر چیزی را فدای قدرت و جاهطلبی میکند.
میکی یک آرزوی جادویی میکند که هر روز کریسمس باشد، اما وقتی آرزویش به حقیقت میپیوندد، دچار تردید میشود.