در مجموع 102 فیلم و سریال یافت شد.
در مجموع 102 فیلم و سریال یافت شد.
سال 1955. پدر کیتارو، مداما اویاجی، برای یافتن همسر گمشدهاش به روستای یاگورا میآید. این روستا تحت سلطهی خاندان ریوگا است، خاندانی که پشت پرده، دنیای سیاست و تجارت ژاپن را کنترل میکند.
وال، یک سخنران انگیزشی، پس از مرگ مادرش دچار خارش شدیدی در سر میشود که زندگی او را مختل میکند. هرچه وسواس او به خاراندن بیشتر میشود، ترسها و خاطرات سرکوبشدهی او آشکار شده و واقعیت و توهم در هم میآمیزند. این ماجرا او را به مرز جنون میکشاند و نشان میدهد که شاید چیزی فراتر از ذهنش او را کنترل میکند....
1759، جزیره موریس، اقیانوس هند. این جزیره توسط مهاجران فرانسوی کنترل می شود و جمعیت برده تبعید شده در حالی که در مزارع نیشکر زحمت می کشند در ترس زندگی می کنند. ماتی 16 ساله برخلاف پدر سرخورده اش ماسامبا، حاضر نیست سرش را پایین نگه دارد و سرنوشت خود را بپذیرد.
آپورووا مدرک کارشناسی ارشد ناموفق خود را از مادرش در بنگلور پنهان میکند. او با انجام کارهای پراکنده و تکیه بر سوپنا روزگار میگذراند، اما تواناییاش در کنترل پلک زدن به یک نفرین تبدیل میشود، زمانی که پیرمردی میگوید پدرش زنده است.
تبهکار حرفهای، تروجان، پس از یک کودتای نافرجام به برلین بازمیگردد تا شغل جدیدی پیدا کند. او نمیتواند پیشنهاد وسوسهانگیز سرقت یک نقاشی را رد کند. اما این سرقت که با دقت برنامهریزی شده بود، بهزودی از کنترل خارج میشود و ماجرا به مبارزهای برای بقا تبدیل میشود.
پس از یک فاجعه در طول وظیفهاش، یک کنترلکننده ترافیک هوایی معلق به شدت نیازمند یک شروع دوباره در زندگی است. او خود را در دنیای کلاهبرداری مالی و دستکاری گرفتار میبیند وقتی که با معشوق مخفیاش همراه میشود.
آگنس، همسایه ژولیت و کارمن، کتابهای داستان کودکانهای مینویسد که در دنیای فانتزی به نام «پادشاهی بادها» اتفاق میافتد. خواهران شجاع، یک راه عبور بین دنیای خودشان و این جهان شگفتانگیز پیدا میکنند. وقتی به سوی آن دنیا میروند، دختران شکل گربه به خود میگیرند و با شخصیت وحشتناکی به نام سیروکو روبهرو میشوند که توانایی کنترل باد را دارد.
در انگلستان قرن نوزدهم، کنت دراکولا به لندن سفر میکند و با مینا هارکر آشنا میشود؛ زن جوانی که گویی تجسم دوباره عشق ازدسترفته اوست.
در دل شب، جسدی که برای اهدای عضو اهدا شده بود، بهطرزی مرموز به خاکستر تبدیل میشود. کمی بعد، پنج نفر که قلب، قرنیه، ریهها، کبد و کلیههای آن بدن را دریافت کردهاند، شروع به نشاندادن قدرتهایی فراطبیعی میکنند. یک دختر نوجوان قدرتی فوقالعاده بهدست میآورد، یک مرد خوشپوش توانایی کنترل امواج الکترومغناطیسی را پیدا میکند، یک نویسنده میتواند طوفانهایی سهمگین ایجاد کند، مدیر یک کارخانه قدرت شفا دادن دیگران را دارد و زنی دیگر متوجه توانایی عجیبی در خود میشود که هنوز ماهیت آن ناشناخته است.
روزی کاملاً عادی در بخش تختهای یک واحد جراحی است. تیم پرستاری به دلیل کمبود نیرو با کمبود کارکنان مواجه است. با وجود فضای پرتنش، فلوریا با مهارت و نهایت فداکاری از بیمارانش مراقبت میکند. هرچند همه توانش را به کار میگیرد، اما شیفت بهتدریج از کنترل خارج میشود — تا اینکه سرانجام به یک انفجار احساسیِ شدید میانجامد.