در شهر متفاوت شهر زشت ها، عجیب و غریب جشن گرفته می شود، عجیب بودن خاص است و زیبایی بیش از آنچه در چشم دیده می شود در آغوش گرفته می شود. موکسی و دوستان زشت پس از سفر به آن سوی کوه، کمال را کشف میکنند - شهری که عروسکهای معمولیتر قبل از ورود به دنیای واقعی آموزش میبینند تا عشق یک کودک را پیدا کنند.
آدام، یک نوجوان بی دست و پا، تابستانی را با خواهر بزرگترش که بخشی از صحنه فعالان لزبین و ترنس شهر نیویورک است می گذراند. او با دختر رویاهایش ملاقات می کند اما نمی تواند بفهمد که چگونه به او بگوید که مرد ترنسی نیست که او فکر می کند.
پس از اینکه آزمایش DNA یک زن در خانه چندین خواهر و برادر ناتنی را نشان داد، او طرحی تکان دهنده را کشف کرد که شامل اسپرم اهداکننده و یک پزشک محبوب باروری بود.
یک هنرمند جوان در جنگلی وسیع و بی آلایش در غرب ایرلند گیر می کند، جایی که پس از یافتن سرپناه، در کنار سه غریبه گیر می افتد که هر شب توسط موجودات مرموز تحت تعقیب قرار می گیرند.
داستان فیلم درباره دو سرباز شجاع با شخصیتهای متضاد و روشهای متفاوت است که باید بر اختلافات خود غلبه کرده و با هم متحد شوند تا کشورشان را از نابودی نجات دهند، اما ...
پس از نابودی کشتی آنها، ویلی از والدینش جدا می شود. او در سیاره ای وحشی و ناشناخته فرود می آید و با کمک باک، یک ربات بقا، باید تا رسیدن یک ماموریت نجات نگه دارد.
پس از یک برخورد تصادفی، کتی سرسخت به سمت بنی، عضو باشگاه موتورسواری وندالهای میدوسترن کشیده میشود. با تبدیل شدن باشگاه به دنیای اموات خطرناک خشونت، بنی باید بین کتی و وفاداری اش به باشگاه یکی را انتخاب کند.
دشمن سرسخت سونیک، دکتر روباتنیک، توسط یک متال روباتنیک شیطانی از سرزمین تاریکی اخراج شده است. دکتر حیله گر به سونیک می گوید که ربات خراب شده است و سیاره آزادی را به پادشاهی خواهد رساند. اما تا زمانی که دختر زیبای رئیس جمهور، سارا، این جذابیت را به کار اندازد، سونیک به عمل میآید.
وقتی سه دوست صمیمی دوران کودکی یک شوخی اشتباه می کنند، ریکی استانیکی خیالی را اختراع می کنند تا آنها را از دردسر خلاص کنند. بیست سال بعد، این سه نفر هنوز از ریکی که وجود ندارد به عنوان یک حقه برای رفتار ناپخته خود استفاده می کنند. اما زمانی که همسران و شرکای آنها مشکوک می شوند و خواستار ملاقات با آقای استانیکی افسانه ای می شوند، سه نفر مجرم تصمیم می گیرند یک هنرپیشه و شخصیت بداخلاق مشهور را استخدام کنند تا او را زنده کند.
با الهام از وقایع واقعی بهار 1944، زمانی که نازی ها در روز تولد آدولف هیتلر یک مسابقه فوتبال بین تیمی از زندانیان اردوگاه و یک تیم نخبه نازی ترتیب دادند. مسابقه ای که زندانیان مصمم به پیروزی هستند، مهم نیست چه اتفاقی می افتد.