در یک دهکده انگلیسی، یک خبرنگار و یک مکانیک به صحبت های یک موش گیر گوش می دهند که نقشه هوشمندانه اش را برای گول زدن طعمه اش توضیح می دهد.
ابرهیولاها تصمیم دارند تا جشن روز مردگان را به همراه خانوادههای خود برپا کنند. در این میان تعدادی از هیولاهای جدید با گروه رژهی خود وارد دهکدهی ابرهیولاها شده و…
یک دانش آموز سال چهارم به اسم آیواما کان درباره ی دلیل مرموزی که پشت قضیه ی ظهور ناگهانی پنگوئن ها در دهکده ی خود میباشد، تحقیق میکند، که به نوعی به فعالیت یک خانوم که در کلینیک دندانپزشکی کار میکند، مربوط میشود…
تنها دختر امپراتور چین، فو یی، از دست یک شاهزاده سختگیر به نام دنگ کین میگریزد و به دهکده گالیک پناه میبرد تا از دو جنگجوی شجاع، استریکس و اوبلیکس کمک بگیرد اما…
دو زن غواص که در دهکدهای نزدیک دریا زندگی میکنند و تصمیم میگیرند برای کسب درآمد بیشتر، وارد تجارت قاچاق شوند، اما انجام این کار برایشان گران تمام میشود.
در دهکدهای چند قومیتی در منطقه ترانسیلوانی شاهد تحلیلی بدون قضاوت از عوامل تعیینکننده رفتار انسان در رویارویی با ناشناختهها، درک یکدیگر و نحوه ارتباط با آیندهای استرسزا خواهیم بود.
مردی به نام تیجی بالانتاین در دهکدهای در شمال شرقی انگلستان صاحب کافهای به نام بلوط پیر میباشد. تیجی بالانتاین تلاش میکند تا مانند گذشته کافه خود را پر رونق نگه داشته و آن را به عنوان فضای عمومی باقیمانده در شهر حفظ کند تا مردم بتوانند در آنجا با هم ملاقات کنند. ولی وقتی پناهجویان سوری در شهر مستقر میشوند، تنشها در شهر افزایش پیدا میکند، اما در این میان بالانتاین با یکی از پناهندگان به نام یارا رابطهای دوستانه برقرار میکند و…
یک پستچی که از سختی کار در دهکده ای دورافتاده به تنگ آمده است. اما در حین بالا رفتن از کوه برای رساندن نامه، با داستان یک پستچی که 150 سال قبل از او زندگی می کرده آشنا می شود و ...
در یک دهکده ایتالیایی، یک دختر نوجوان آمریکایی به نام وایولت در یک ماجراجویی جادویی به مکانی به نام واندرول سفر میکند.
ویجی در دهکده ای زندگی می کند که مردم آب کافی برای نوشیدن ندارند ، ویجی تصمیم می گیرد به بمبئی برود و چاه های لوله ای خریداری کند که با رسیدن به بمبئی آب را به روستای خود می آورد پول ویجی دزدیده می شود و یک شب که به کمکش می آید درمانده می شود عماری که بزودی مورد ضرب و شتم آنها قرار گرفت ، دوست می شوند و ویجی زندگی خود را با عمار آغاز می کند ، اما چه اتفاقی می افتد که ویجی می فهمد که عمار همان شخصی است که پولش را سرقت کرده است