
همانطور که لرد ولدمورت کنترل خود را بر هر دو دنیای ماگل و جادوگر محکم می کند، هاگوارتز دیگر یک پناهگاه امن نیست. هری مشکوک است که خطرات حتی ممکن است در داخل قلعه وجود داشته باشد، اما دامبلدور بیشتر در نظر دارد که او را برای نبرد نهایی آماده کند. آنها با هم کار می کنند تا کلید باز کردن قفل دفاعی ولدمورت را پیدا کنند و برای این منظور دامبلدور دوست و همکار قدیمی خود هوراس اسلاگهورن را که به اعتقاد او اطلاعات مهمی در اختیار دارد، استخدام می کند. حتی با نزدیک شدن به رویارویی سرنوشت ساز، عاشقانه برای هری، ران، هرمیون و همکلاسی هایشان شکوفا می شود. عشق در هوا است، اما خطری در پیش است و هاگوارتز ممکن است هرگز دوباره مثل قبل نشود.
در دهکدهای چند قومیتی در منطقه ترانسیلوانی شاهد تحلیلی بدون قضاوت از عوامل تعیینکننده رفتار انسان در رویارویی با ناشناختهها، درک یکدیگر و نحوه ارتباط با آیندهای استرسزا خواهیم بود.
اریک برای دیداری کوتاه به خانه بازمی گردد و خود را بین اتحاد مجدد با خواهرانش و تعقیب یک پیروزی با گروه پوکر قدیمی خود می بیند. همانطور که سفر طولانی می شود، اریک به طور فزاینده ای برای جلوگیری از رویارویی ها و افشاگری ها مشکل پیدا می کند زیرا نمای او که به دقت ساخته شده است، جای خود را به درگیری های دوران کودکی قدیمی می دهد.
داستان خانواده ای که بعد از مرگ عزیزشان، در حین رویارویی با اندوه در سفری برای شناخت بهتر خودشان قدم برمی دارند...
درباره ی رویارویی گروه بی مصرف ها با بنیانگذار و فرمانده ی اصلی گروه یعنی کنراد استون بنکز است. بانی راس در قدیم مجبور شد تا کنراد استون بنکز را به خاطر فعالیتهای ظالمانهاش از بین ببرد. اما استون بنکز جان سالم بدر میبرد و اکنون بازگشته است تا گروهی که خود آن را پایهگذاری کرده بود را نابود کند و…
این مجموعه شرح می دهد که چگونه شهروندان مالت برای استقلال از انگلیس در سال 1919 جنگیدند. هنگامی که ارتش برای سرکوب اغتشاشات اعزام شد و دولت انگلیس این رویارویی خونین را پنهان کرد..
در فیلم هیهات این فیلم چهار اپیزودی سعی در نمایش چهار گوشه از ارتباط مردمان معاصر با فرهنگ و منش عاشورایی دارد. "نمایش شوق زیارت و توسل"، " حس عزت نفس و غیرت انسانی با پیروی از سیدالشهدا"، تاثیرگذاری و ماندگاری خطبه حضرت زینب (س)" و "رویارویی مدافعان حرم با داعشیان" توصیف محتوایی این چهار گوشه است.
در سال 1358، دو دانشجوی داوطلب در جهاد سازندگی راهی منطقهی سیستان و بلوچستان میشوند. تصور این دو دانشجو این است که با ایراد سخنرانی برای مردم و انتخاب نمایندهای از بین خودشان، مشکلاتشان را مرتفع کنند. اما نفوذ خان آنچنان است که آن دو درمییابند امکان ایجاد پایگاه فرهنگی، به سادگی که تصورش را داشتهاند، مقدور نیست؛ لذا راه دیگری را برای رسالت خود برمیگزینند که کمتر از مبارزهی رویارو نیست...
عصبانی نیستم! داستان «نوید» با نقشآفرینی نوید محمدزاده دانشجوی ستارهدار و اخراجی است که برای فراهمآوردن حداقل شرایط زندگی در رویارویی با بیاخلاقیهای جامعه، با خود تمرین میکند تا «عصبانی» نباشد و در تلاش است تا دختر موردعلاقهاش «ستاره» با بازی باران کوثری را از دست ندهد.
ذبیح و غلام، دو شخصیت محوری این داستان، از طبقات پایین اجتماع هستند که طی ماجراهایی طنزآمیز اتومبیل نعشکش خود را از دست میدهند و مجبور میشوند برای گذران زندگی، با موتورسیکلت، جنازههای مشتریان خود را جابهجا کنند، سکانس رویارویی ذبیح و غلام مجید صالحی و علی صادقی با پسر متوفی حسن علیرضایی از سکانسهای جذاب فیلم است.