
ماجرای دختری مهربان به نام حنا است که در دهکده ای کوچک همراه با پدربزرگ و مادربزرگش زندگی می کند. مادر کاتری برای شغل از فنلاند به آلمان رفته است و کاترین در انتظار دیدار دوباره مادرش روزها را سپری میکند.
حوا، دختر جوانی که با مادربزرگش که به زودی می میرد تنها زندگی می کند. هاوا وقتی متوجه می شود که میشل اوباما در حال بازدید از پاریس است، فکر دیوانه وار پذیرفته شدن توسط این شخصیت می شود که او را بیش از هر چیز تحسین می کند...
رجب و بهترین دوستش نورالله، تصمیم میگیرند به خانه روستایی بروند که از مادربزرگ رجب به او ارث رسیده است. اما به زودی رجب متوجه وجود یک پروژه بزرگ میشود که به روستا و جنگلهای اطراف آن آسیب میرساند. حال روستاییان با رهبری رجب علیه این پروژه مبارزه میکنند و…
مرگ مادربزرگ خانواده وورث، آنها را که سالهاست از یکدیگر دور هستند، دوباره دور هم جمع میکند.
وسلی، گربه نارنجی او به نام پرتزل و دوست صمیمیاش، جورجی ، بخاطر خلاقیتشان شناخته میشوند. مادر ، پدر و مادربزرگ فوق العاده دانای او ، باها چان ، بیشتر از همه می داند.بعضی روزها، با کمک باها چان، وسلی و جورجی مشکلات زیادی را حل می کنند.کارهای ساده مانند : پخت کیک ، درست کردن یک ساندویچ کره بادام زمینی کره و ژله. اما بعضی اوقات که کار ها خیلی سخت می شوند، همه کاری که باید انجام دهند این است که وانمود کنند برای انجام آن کارها به نینجا های سریع ، تبدیل می شوند.
بزودی
در خانهٔ مادربزرگ، همه خانواده دور هم جمع شدهاند تا جشن تولدی برای مادربزرگ بگیرند. همه چیز خوب پیش میرود تا اینکه داماد خانواده که به دلیل سفر در این مهمانی حضور نداشته سرزده میرسد و شمش طلایش را میخواهد که چندین وقت قبل به امانت در خانه مادربزرگ گذاشته بودهاست. با یک گشتن ساده متوجه نبود شمش طلا میشوند. این ماجرا آغازگر تنشی بزرگ در بین اعضای خانواده است. تمام افرادی که حضور دارند انگیزههایی برای برداشتن شمش طلا دارند و به مرور بحران پیچیدهتر میشود.
فیلمی اجتماعی و خانوادگی محصول 2020 به کارگردانی لی آیزاک چون میباشد. داستان این فیلم در مورد یک خانوادهی کرهای و آمریکایی است که به مزرعهی کوچکی در آرکانزاس نقلمکان میکند تا رویای آمریکایی خودش را تحقق بخشد. این خانواده وقتی دگرگون میشود که مادربزرگ بدزبان و دوستداشتنیشان از راه میرسد و…
یک پسر جوان پس از کشته شدن پدر و مادرش در تصادف رانندگی در شیکاگو، برای زندگی با مادربزرگش به دموپولیس، آلاباما میرود. به تدریج مادربزرگ پسر را تشویق میکند، مادربزرگ یک موش حیوان خانگی را برای او میخرد و نام او را دیزی میگذارد. یک روز پسر به فروشگاه میرود تا یک جعبه میخ بخرد تا دیزی را آموزش دهد و برای او نیز خانه بسازد. جادوگری به پسر نزدیک میشود که سعی دارد او را با مار و کارامل فریب دهد، اما مادربزرگ او را صدا میکند و جادوگر ناپدید میشود و...
این فیلم محصول کشور آمریکا داستان پسر دوازده ساله ای استکه وسواس شدیدی به آیپد خود دارد و به سختی از خانه خارج میشود تا زمانی که مادربزرگش میمیرد و پدربزرگش به آنجا منتقل میشود و زندگی مارکو زیرو رو میشود و ...
یک نوزاد توسط یک مادربزرگ ناامید از بیمارستان ربوده می شود. پرواز او زنجیره ای از رویدادها را رقم می زند که افراد کاملا غریبه را در طول یک روز دراماتیک گرد هم می آورد.