مستتدی در مورد مرگ مرموز و عجیب یک مادر جوان و ربوده شدن پسرش که چندین دهه معما و سوالات بسیاری را درباره هویت واقعی قاتل فراری برای ماموران پلیس به وجود آورد و…
پس از اینکه بیمار معلول یک متخصص قلب جوان، جان خود را از دست میدهد، خانواده بیمار تصمیم میگیرند از او شکایت کرده تا مجوز پزشکیاش را باطل کنند اما…
فیلم جشن دلتنگی درباره رابطه واقعی آدم ها و گره خوردن آن با فضای مجازی است.مردی 32 ساله که سودای شهرت دارد. افسانه و رضا در میانسالی، مشکلات تازه ای را تجربه می کنند.کاوه و لاله در انتظار تولد اولین فرزندشان هستند و سارا، دختر جوانی است که تصمیم دارد با هویت جدیدی به زندگی خود ادامه دهد...
گروهی خطرناک وارد یک فروشگاه بزرگ میشوند و تعداد زیادی مردم را در انجا گروگان میگیرند ولی خبر ندارند که در همان فروشگاه یک سرباز بسیار خطرناک نیز حضور دارد که مهارت فوق العاده ای دارد و قصد نابودی انها را دار
سریال جوکر به کارگردانی احسان علیخانی و سیدحامد میرفتاحی در سال 1400 ساخته شده است. این سریال محصول کشور ایران و در ژانر کمدی و خانوادگی میباشد.
یک مرکز فرماندهی با فناوری پیشرفته که خطرناکترین جنایتکاران را زیر نظر دارد، به یک مامور فدرال ماموریت میدهد تا در حین انجام وظیفه در یک اتاق شنود، فردی را تحت نظر بگیرد. اما به زودی این مامور فدرال متوجه میشود هدف مورد نظر آنها در خانهاش توسط گروهی مورد حمله قرار گرفته است. حال او باید بدون اتلاف وقت زندگی هدف مورد نظر را از داخل اتاق شنود، محافظت کرده و…
هستی، زنی است که از همسر درگذشته خود دختری به نام طلا دارد، و با جوانی متمول به نام ناصر ملک ازدواج کردهاست. همسر جدید او دچار بیماری سوءظن یا اختلال شخصیت پارانوئید است و مدام او را کتک میزند. هستی پس از مراجعه به عمویش، به درخواست قاضی دادگاه و به منظور ایجاد آرامش در محیط خانه، تصمیم میگیرد از شغل مورد علاقه اش (پرستاری) دست بکشد. اما باز هم مشکلات آنها حل نمیشود.
ملیحه، دختری که در خانوادهای متعصب و افراطی بزرگ شده، عاشق جوانی به نام سیامک میشود و بر خلاف نظر خانواده، با او ازدواج میکند و بعد از ازدواج به عمق فاجعه پی میبَرَد.
یک تیم نخبه از سربازان که برای جلوگیری از فروپاشی بشریت، به شهری مسموم با تشعشعات فرود میآیند و با استفاده از زرهها و سلاحهای پیشرفته، ماموریت مخفی کاری نهایی را انجام میدهند.
کاترین «کیا» کلارک یک دختر جوانِ بیپایان مدبر است که در نزدیکی مرداب کارولینای شمالی بزرگ میشود. کیا که در اوایل دهه 1950 توسط والدین و خواهر و برادرهای بزرگترش رها شده بود، یادمیگیرد که به تنهایی زنده بماند. به او توسط دوستش تیت واکر خواندن و نوشتن آموزش داده میشود، و...