
قسمت هشتم از فصل سوم با زیرنویس فارسی منتشر شد.
در آیندهای دور که نژاد بشر قدرت بینایی خود را از دست دادهاست، جوامع به دنبال راههایی جدید برای تعامل، ساخت خانه و تامین مایحتاج ضروریشان میگردند. البته با متولد شدن دو نوزاد دوقلوی دارای قدرت بینایی، اوضاع دستخوش تغییراتی میشود که...
داستان درباره مردی است که می خواهد خانه اش را بازسازی کند. او بعد از آن که مقدار زیادی پول بدست می آورد، تصمیم می گیرد که این کار را با کمک دوستانش انجام دهد. اما با مشکلاتی روبرو می شود.
آلکس کورویس به اتهاام قتل فجیع نامزدش در زندان به سر میبرد. او که بی گناه است، در سالروز تولدش، محکوم به اعدام با صندلی الکتریکی است. آلکس که فردی معتقدی است در حضور پدر و خواهر نامزدش اعدام میشود اما در سردخانه به کمک یک کلاغ به زندگی بازمی گردد تا قاتلین نامزدش را یافته و آنان را مجازات کند ...
مردی به نام رابرت به همراه همسرش مایا به خانه دوران کودکیاش نقل مکان میکنند. اما پس از اینکه رابرت یک پرتره قدیمی از مردی که شباهت بسیاری به او دارد در اتاق زیر شیروانی پیدا میکند، حوادثی ترسناک و عجیب شروع به رخ دادن میکنند. حال رابرت تلاش میکند تا هویت واقعی این مرد مرموز را کشف کرده و…
میکی پس از هشت سال حبس به زادگاهش به ویکتوریا باز می گردد و قصد دارد تا به زندگی عادی خود ادامه دهد، اما به زودی یک قتل در دهکده رخ می دهد و...
در آیندهای نه چندان دور، قهرمانی به نام جینو برای نبرد در لیگ ماشینها، دعوت میشود. اما زمانی که ماشین جینو در راه بازگشت به خانه توسط گروهی از مهاجمان ناشناس ربوده میشود، همه چیز به هم میریزد.
قسمت سی ام (آخر) منتشر شد.
برنامه مهمونی 1401 جدیدترین ساخته ایرج طهماسب ر همسایگی خانه جدید آقای طهماسب که به تازگی به آن نقل مکان کرده، یک سالن عروسی قرار دارد. بنابراین شخصیت های عروسکی جدیدی که اکثر آن ها کارکنان این سالن عروسی هستند به زندگی او اضافه شده و اتفاق های جذابی را رقم می زنند...
ماشا دخترکی بازیگوش، شاد، مهربان و پُرانرژی است که با خوک، بز و سگش در جنگل زندگی میکند. تمام حیوانات جنگل از او گریزانند، چرا که ماشا وادارشان میکند تا با او بازی کنند. روزی ماشا، پروانهای میبیند و هنگامی که این پروانه را تعقیب میکند، به خانهٔ خرسی میرسد که برای ماهیگیری از منزل خارج شدهاست. ماشا در حین بازی در آنجا، حسابی کلبهٔ خرس و محوطهاش را بهم میریزد و هنگامی که خرس برمیگردد، با فاجعهای که ماشا ایجاد کرده مواجه میشود. خرس تلاش میکند از دست ماشا خلاص شود و او را از آنجا براند، اما موفق نمیشود و سرانجام ماشا و خرس با هم دوستانی صمیمی میشوند.
بزودی
در خانهٔ مادربزرگ، همه خانواده دور هم جمع شدهاند تا جشن تولدی برای مادربزرگ بگیرند. همه چیز خوب پیش میرود تا اینکه داماد خانواده که به دلیل سفر در این مهمانی حضور نداشته سرزده میرسد و شمش طلایش را میخواهد که چندین وقت قبل به امانت در خانه مادربزرگ گذاشته بودهاست. با یک گشتن ساده متوجه نبود شمش طلا میشوند. این ماجرا آغازگر تنشی بزرگ در بین اعضای خانواده است. تمام افرادی که حضور دارند انگیزههایی برای برداشتن شمش طلا دارند و به مرور بحران پیچیدهتر میشود.
دو زوج جوان که برای شب نشینی دور هم جمع شدهاند، بطور ناگهانی متوجه اتفاق های عجیب و غریبی در خانه میشوند. وقایغی که آنقدر وحشتناک و غیرقابل باور هست که باعث میشود آنها از ترس، خانه را ترک کنند. اما آنها به صورت عجیب و غریب در خانه حبس میشوند…