سام راثاستین از طرف رؤسای مافیای نیویورک و شیکاگو به لاس وگاس اعزام شد تا مدیریت کازینویی به نام تنجرز را بر عهده بگیرد. کازینویی که صاحبان آن از اعضای ایتالیاییها یا سیسیلیها هستند. سام راستین با توجه به تجربه ایی فراوانی که در امر کازینو دارد تلاش میکند وضیعت کازینو را مرتب کند. اما موانع یکی پس از دیگری بر سر راه او سبز میشوند.
والت کوالسکی یک سرباز بازنشسته ناراضی از زندگی است که در جنگ کره حضور داشته است و دل خوشی از کره ها ندارد. او حالا تصمیم به اصلاح همسایه اش گرفته است، یک نوجوان آسیایی که قصد دزدیدن دارایی با ارزش «کوالسکی» را داشته است.
وقتی یک روستایی به دلیل پرونده سازی دروغ پلیس دستگیر می شود ، همسر باردار او برای کمک ، سراغ یک وکیل حقوق بشر می رود تا عدالت را در حق او اجرا کند حالا چون این وکیل علیه سیستم قد علم میکند مشکلاتی برایش ایجاد میشود ولی باعث میشود او بیشتر برای انجام این کار مصمم شود.
دختر خانوادهای به طرز مرموزی در زیرزمین خانه جدیدشان ناپدید می شود. طولی نمی کشد که مادرش متوجه می شود موجودی باستانی و قدرتمند کنترل خانه آن ها را به دست گرفته و او چاره ای ندارد جز اینکه یا با آن مواجه شود و یا اعضای خانواده روحشان را برای همیشه از دست دهند.
در یک دهکده کوهستانی دورافتاده در قرن نوزدهم مقدونیه، دختر جوانی توسط یک روح باستانی ربوده شده و سپس به یک جادوگر تبدیل می شود.
در شب هالووین، شهردار گاتهام سیتی، دان میچل جونیور توسط یک قاتل زنجیرهای که خود را ریدلر مینامد به قتل میرسد. بروس وین میلیاردر منزوی که به مدت دو سال در کسوت بتمن آتش به اختیارانه عمل کردهاست، هم پای اداره پلیس شهر گاتهام به تحقیق میپردازد.
اسکارلت اوهارا دختر لوس و خودشیفته یک خانواده جنوبی در ابتدای جنگهای داخلی آمریکاست. او به اشلی ویلکس که فرزند یک مالک بزرگ است علاقمند میشود. با شروع جنگ های شمال و جنوب زندگی اسکارلت دچار تغییرات زیادی میشود و اینجاست که سروان رت باتلر وارد دنیای اسکارلت میشود.
مردی حافظه خود را از دست میدهد و هر 12 ساعت یکبار با بدن جدیدی از خواب بیدار می شود و هر بار مجبور است بفهمد که در بدن چه کسی است. این وضعیت وقتی شروع میشود که او در یک تصادف رانندگی، در بدن شخصی که او را نمی شناسد، بیدار می شود.
یک شکارچی بنام «لولین ماس»، روزی بطور اتفاقی با اجساد گروهی از تبهکاران، که بخاطر بهم خوردن معامله مواد مخدر یکدیگر را کشته اند روبرو می شود. او این ماجرا را به پلیس خبر می دهد و...
در سال 1898 دَنیل پلِین ویو از حفاران با تجربه نفت، اطلاع پیدا می کند که در دشتی در غرب آمریکا چاهی از نفت در حال بیرون آمدن از زمین است، بنابراین دست پسرخوانده اش را می گیرد و به آنجا می رود .دنیل از کودکی تجربه های بدی با زندگی و انسان ها داشته است و رفته رفته از مردم متنفر است و می خواهد با کسب ثروتی کلان زندگی ای ترتیب دهد تا به دیگران نیازی نداشته باشد. با وجود این طرز فکر، او به پسرخوانده ای که دارد دل می بندد. اما پسرخوانده نیز آدم درستی نیست و دنیل با شخصی روبرو می شود که خود را به دروغ، برادر گمشده ای از او معرفی می کند.