
متهم به قتل خانوادهاش و رها شده در آستانه مرگ، یک قاتل حرفهای سابق برای انتقام از «شیاطین» نقابداری که شهرش را تسخیر کردهاند، از هیچ چیز دریغ نخواهد کرد.
پنج دوست که در مرز آمریکا و مکزیک مشغول خرید هستند، با آدمکشهای سیکاریو مواجه میشوند، اما هدف اصلی این مهاجمان در واقع مورسیلاگوس است.
در منطقهای دورافتاده و وحشی، گروهی از دوستان پس از تصادف با یک زن ناشناس و کشتن تصادفی او، به یک کیف پر از پول برمیخورند. آنها برای تصاحب پول، تصمیم میگیرند جسد را مخفی کنند. اما این تصمیم آنها را گرفتار مشکلی بسیار بزرگتر میکند، زمانی که صاحب مرموز کیف به دنبالشان میآید.
سه دوست تصمیم میگیرند آخر هفتهای طولانی را در کلبهای دورافتاده، در اعماق جنگلهای سوئد، به شکار بپردازند. اما یک روز، تمام حیوانات بدون هیچ ردی ناپدید میشوند و جنگل به طرز وحشتناکی ساکت میشود. با این حال، آنها که شیفته شکار هستند، تصمیم میگیرند به هر شکل ممکن شکار را ادامه دهند...
علی که استعداد خوبی در عطرسازی دارد و در آستانه پدر شدن است، با چالشهای جدیدی مواجه میشود؛ او در همین فرصت کوتاه باید تمام کارهای باقیماندهاش را به سرانجام برساند.
نقاشیهایش راهی برای فرار از گذشتهاند. هنرمند سیاهپوستی که به سوی موفقیت میشتابد، با بازگشت ناگهانی پدرش، که پس از سالها اعتیاد، در پی آشتی است، از مسیرش خارج میشود. این دیدار، درسی از حقیقت به همراه دارد: گاهی فراموش کردن از بخشیدن دشوارتر است.
خسته از بدبیاریهایش، فیونا همراه مادرش سفری به ایرلند میرود تا اوضاع را تغییر دهد. در آنجا با یک پدر مجرد جذاب آشنا میشود که به او کمک میکند شانس خودش را بسازد.
هیتومی سایتو سالها در حال پیشرفت بوده و اکنون قرار است برای اولین بار کارگردانی یک سریال انیمه را بر عهده بگیرد، در حالی که کارگردان نابغه، چیاهارو اوجی، پس از نزدیک به یک دهه، در آستانه بازگشتی بزرگ است.
یک اپیدمی بیسابقه از هاری در تایگا شیوع پیدا کرده است. گرگهای مبتلا هر روز وحشیتر میشوند و حتی کوچکترین گزش منجر به مرگ حتمی میشود. در همین حال، پدری ناامید تصمیم میگیرد تا پسرش را به اجبار در یکی از کلبههای شکارگاهی قرنطینه کند تا او را از اعتیاد نجات دهد. به زودی، او و چند نفر از ساکنان محلی باید نه تنها با یک گلهی هار شده مبارزه کنند، بلکه با خطرناکترین شکارچی جنگل نیز دست و پنجه نرم کنند.
پس از شنیدن صداهای نگرانکننده از اتاق کناری در یک متل، یک فراری در حال گریز و دوستش تبدیل به شکار قاتل بدنام و بیرحم "چهرهپریده" میشوند؛ قاتلی که افسانهاش دهههاست مردم محلی را وحشتزده کرده است.