
وال، یک سخنران انگیزشی، پس از مرگ مادرش دچار خارش شدیدی در سر میشود که زندگی او را مختل میکند. هرچه وسواس او به خاراندن بیشتر میشود، ترسها و خاطرات سرکوبشدهی او آشکار شده و واقعیت و توهم در هم میآمیزند. این ماجرا او را به مرز جنون میکشاند و نشان میدهد که شاید چیزی فراتر از ذهنش او را کنترل میکند....
یک بیماری عجیب جان برخی از ثروتمندترین و تأثیرگذارترین افراد جهان را میگیرد. ابتدا میلیاردرها قربانی میشوند، سپس نوبت به میلیونرها میرسد و این روند به همین شکل ادامه پیدا میکند... تا جایی که بیماری هر کسی را که ثروتی داشته باشد، تهدید میکند. در حالی که وحشت سراسر جهان را فرا گرفته، مردم تلاش میکنند داراییهای خود را بفروشند، اما دیگر کسی تمایلی به خرید آنها ندارد.
ماهیگیر راجو عاشق ساتیا است. اما در مقطعی، ساتیا از او میخواهد که از رفتن به دریا دست بکشد و به دنبال شغلی دیگر بگردد. راجو بدون توجه به خواهش او، راهی دریا میشود و بهطور تصادفی وارد آبهای پاکستان میشود، جایی که او را دستگیر میکنند.
با آغاز جنگ وحشیانه بوشین در ژاپن، گروهی از زندانیان محکوم به اعدام متحد میشوند تا از یک دژ در برابر ارتش امپراتوری دفاع کنند.
در سال 1909، چندین سال پس از اینکه کره مجبور به پذیرش استعمار ژاپن شد، مبارزان آزادی در تلاش برای استقلال، نقشهی ترور جسورانهی نخستوزیر ژاپن را طرح میکنند.
تعطیلات به فاجعه تبدیل میشود زمانی که کایل فارغالتحصیل هیوستون و دوستانش پس از سقوط هواپیما در باتلاقهای بایو لوئیزیانا زنده میمانند، تنها برای کشف این که چیزی بسیار خطرناکتر در آبهای کم عمق در کمین است.
زمان آن فرا رسیده است که بنجامین جوان و خوشسیما، همسر آیندهاش را بیابد. هنگامی که پرترهای از شاهزاده کارولینای زیبا به او نشان داده میشود، چنان مجذوب او میشود که در پاسخ، پرتره خود را برایش میفرستد. اما کارولینا، شاهزادهای لوس و مغرور، بهخودخواهی او را رد میکند. پادشاه بنجامین تصمیم میگیرد قلب او را به دست آورد و با تغییر چهره به عنوان یک باغبان، موفق میشود در قصر او مشغول به کار شود. او درمییابد که کارولینا روزگاری دختری مهربان و شاد بوده است. با کمک موسیقی و گلها، کمکم قلب شاهزاده را نرم میکند و او نیز به او دل میبازد. اما هنگامی که مشاوران کارولینا، که خواهان حفظ قدرت خود هستند، شاهزادهای ضعیف را برای ازدواج او در نظر میگیرند، کارولینا و بنجامین با شتاب از قصر میگریزند. موانع بسیاری در مسیر فرارشان آنها را به یکدیگر نزدیکتر میکند. اما در نهایت، بنجامین باید حقیقت را فاش کند—و با این حال، عشق و خوشبختی بر همهچیز چیره خواهد شد.
پس از فرار از اروپای پس از جنگ، لاسلو توث، معمار پیشگام، به آمریکا میآید تا زندگی، حرفه و ازدواجش با همسرش اِرزِبِت را از نو بسازد؛ ازدواجی که در دوران جنگ، به دلیل تغییر مرزها و حکومتها، از هم گسسته شده بود. لاسلو که اکنون در کشوری غریب تنهاست، در پنسیلوانیا ساکن میشود؛ جایی که هریسون لی ون بورن، صنعتگر ثروتمند و بانفوذ، استعداد او را در معماری تشخیص میدهد. اما قدرت و میراث، بهایی سنگین دارند.
یک مشاور املاک پس از سالها دوری از گذشتهاش، دوباره به دنیایی که پشت سر گذاشته بود کشیده میشود. زمانی که همدست سابقش با پیامی تهدیدآمیز ظاهر میشود، او ناچار است با گذشتهای که هرگز بهطور کامل پشت سر نگذاشته بود روبهرو شود؛ بهویژه حالا که برادرش، یک جنایتکار قدرتمند، نیز به دنبال اوست.
زمانی که آقای دین متوجه میشود یکی از دانشآموزانش در ماشین خود زندگی میکند و به زندان افتاده، تصمیم میگیرد او را از زندان آزاد کند. دین که مصمم است رفتار خودتخریبگرانه نیت را متوقف کند، به زودی متوجه مجموعهای از رازهای تاریکی میشود که به آرامی نیت را از درون نابود میکند. آنچه که ابتدا به عنوان یک کار خوب آغاز شد، به مبارزهای desperate تبدیل میشود تا نیت را از شیاطین درونیاش نجات دهد. هنگامی که نیت عمیقتر به ناامیدی فرو میرود، دین باید تصمیم بگیرد تا کجا حاضر است پیش برود تا کودکی را که در آستانه از دست دادن همه چیز—حتی خود—قرار دارد، نجات دهد.