ری والر بازیکن سابق بیسبال که به دلیل یک بیماری دژنراتیو مجبور به بازنشستگی زودهنگام شده است به همراه همسر و دو فرزندش به خانه جدیدی نقل مکان می کند. ری مخفیانه با امید به بازگشت به توپ حرفه ای، برخلاف احتمالات، ایو را متقاعد می کند که استخر درخشان حیاط خلوت خانه جدید برای بچه ها سرگرم کننده باشد و فیزیوتراپی برای او فراهم کند. اما یک راز تاریک در گذشته خانه نیروی بدخواهانه ای را آزاد می کند که خانواده را به اعماق وحشت اجتناب ناپذیر می کشاند.
سیاره ای زیبا و سرسبز که زمانی زیبا و سرسبز بود، اکنون به یک زمین بایر بیابانی تبدیل شده است، زیرا گیاه گرانبهای آن که حاوی انرژی ضروری حیات است توسط کاوشگران بی دقت از زمین نابود شده است. سه بچه بر این باورند که امید هنوز وجود دارد و با شهامت یک آتشفشان فعال و ربات های غول پیکر، بر همه شانس ها غلبه می کنند تا آخرین گیاه قدرتمند را پیدا کنند و به خانه خود به شکوه سابق خود بازگردند.
فیلم داستان مرد جوانی که پس از فوت خواهرش، بچه او را مانند دختر خودش بزرگ میکند، همه چیز خوب پیش میرود تا اینکه خواهرزادهاش ناپدید میشود و
برای بچه های بد هیچ زمان سرقتی بهتر از صبح کریسمس نیست؛ ولی وقتی جشن کریسمس ناگهان لغو می شود بچه های بد باید حال و هوای تعطیلات را در شهر زنده کنند، اما با بخشیدن نه دزدیدن.
ایوا، بچه جغد خلاق و بازیگوشی است که به همراه دوست صمیمی اش لوسی، در جنگل تریتوپینگتون زندگی می کند...
داستان در مورد خانوادهای است که با ورود بچهای عجیب و غریب به خانه اشان اتفاقات زیادی رخ میدهد. در حالی که خانواده انگشت اتهام خود را به سوی پسر بزرگتر نشانه میرود و او را حسود میخوانند طولی نمیکشد که اوضاع عوض میشود و این دو برادر چارهای ندارند جز اینکه در مقابل خطری که خانواده را تهدید میکنند با هم متحد شوند که فرانسیس فرانسیس می خواهد با استفاده از شیری که از بچه رئیس دزدیده است توله سگ ها توله سگ بمانند و عشق بچه هارا کم کند
کودکان شهر کوچکی در نبراسکا پس از بی مسئولیتی بزرگسالان شهر و نابودی محصولات کشاورزی و آینده بچه ها، بزرگترهای خود را قتل عام می کنند.
اقدام یک ماهیگیر در کشتن یک نهنگ قاتل ماده در حالی که بچهای در شکم داشت، باعث برانگیخته شدن حس انتقام در زوج نر آن جانور میشود. نهنگ قاتل نر به دن بال شکارچی میرود و در این تعقیب از هوش بالای خود برای رسیدن به مقصودش و کشتن شکارچی گناهکار کمک میگیرد.
زمانیکه بچه رییس به طور تصادفی جایش را با یکی از الف های بابانوئل عوض می کند و در قطب شمال گیر می افتد، شرایط تغییر می کند.
جولز از کریسمس متنفر است اما متوجه می شود که پدربزرگش بابا نوئل است. او اکنون بایستی به پدربزرگش در رساندن کادوها به بچه های جهان کمک کند و...