
برخورد و تعامل افرادی که در یک آسایشگاه با هم روبهرو میشوند، به انجام عملیاتی غیرقانونی منجر میگردد.
هفت سال پس از درگذشت همسرش، «شیگهارو» که اکنون یک مرد بیوه است، از یکی از همکارانش برای پیدا کردن همسر جدید مشورت میگیرد. آنها با سوءاستفاده از موقعیتشان در یک شرکت فیلمسازی، تصمیم میگیرند یک آزمون بازیگری ترتیب دهند. در جریان مصاحبه با زنان مختلف، شیگهارو مجذوب زنی آرام به نام «آسامی» میشود. اما خیلی زود همهچیز رنگ و بوی عجیبی به خود میگیرد، چرا که آسامی آن کسی نیست که نشان میدهد...
یک امام مشهور از شمال آناتولی وارد رقابتی با پیمانکاری به نام احمد میشود تا ریاست باشگاه فوتبال «دوغاناسپور» را به دست آورد. علاوه بر این، امام در یک برنامه تلویزیونی نیز به عنوان مهمان حاضر میشود تا به سؤالات طنزآمیز درباره اسلام پاسخ دهد.
وقتی یک نویسندهی منزوی، یک سگ گریت دین متعلق به یک دوست مرحوم را به فرزندی قبول میکند و با او پیوند برقرار میکند، کمکم با گذشته و زندگی درونی خلاقانهی خودش کنار میآید.
استفانی و امیلی در جزیره زیبای کاپری ایتالیا دوباره به هم میپیوندند، برای مراسم عروسی مجلل امیلی با یک تاجر ثروتمند ایتالیایی. اما در کنار مهمانان پر زرق و برق، باید انتظار قتل و خیانت را هم داشت — عروسیای پر از پیچوخم، درست مانند جاده پرپیچوتاب بین مارینا گراند و میدان مرکزی کاپری.
در شهر باستانی لوریس، که با مشت آهنین توسط کلانتر بیرحم و «غول» اداره میشود، شورش در آستانه وقوع است. در حالی که مردم تحت ظلم و ستم هستند، یک انسان جوان بر این باور است که قدرتهای اسرارآمیز الفها میتواند به آزادی آنها کمک کند؛ پس به دنبال یاری گرفتن از الفهای منزوی و فرمانده افسانهایشان میرود. اما در حالی که هر دو طرف رازهایی در دل دارند و انگیزههای واقعیشان را پنهان کردهاند، این اتحاد شکننده میان انسانها و الفها ممکن است به نابودی همهشان بینجامد.
سال 1984؛ «مایکل لارسون»، راننده بیکار یک وانت بستنیفروشی از اوهایو، وارد برنامه مسابقهای «Press Your Luck» میشود، در حالی که رازی در دل دارد: راهی برای بهدست آوردن پول بینهایت. اما وقتی پیروزیهای پیاپی او ادامه پیدا میکند، مدیران پشت صحنه کمکم به انگیزههای واقعیاش پی میبرند و این موفقیت در معرض تهدید قرار میگیرد.
داستان واقعی زمانی آغاز میشود که یک کارآگاه بازنشسته اداره پلیس نیویورک کتابی درباره ارتباط خانوادهاش با مافیا مینویسد. این افشاگری، آتشی به پا میکند بین پلیسهای فاسدی که برای رئیس بیرحم یک باند جنایتکار کار میکنند و مأمورانی که میخواهند آنها را به سزای اعمالشان برسانند.
دوستان سابق، زاویر و یووا، در دانشگاه دوباره همدیگر را ملاقات میکنند، اما این بار به عنوان رقیب زمانی که گروههای آنها در جریان جشنواره فرهنگی سالانهشان با هم درگیر میشوند.
چارلز، برندهی عجیبوغریب قرعهکشی، بهتنهایی در جزیرهای دورافتاده زندگی میکند، اما رویایی در سر دارد: دعوت از موزیسین محبوبش، هرب مکگوایر، برای اجرای یک برنامهی خصوصی و اختصاصی. بیخبر از هرب، چارلز همچنین نامزد سابق هرب، «نل»، که هماکنون با شوهر جدیدش همراه است، و همگروهی پیشین او را نیز دعوت کرده تا قطعههای قدیمیشان را دوباره اجرا کنند. با بالا گرفتن تنشها و زنده شدن اختلافات گذشته، طوفان آنها را در جزیره گرفتار میکند و چارلز ناامیدانه بهدنبال راهی برای نجات رویای اجرای کنسرتش میگردد.