
هنگامی که یک کارگر ساختمانی به طور غیرمنتظره ای به نمایش رومئو و ژولیت در یک تئاتر محلی در کنار دختر نوجوانش که از او جدا شده می پیوندد، درام روی صحنه شروع به بازتاب زندگی او می کند.
ر مورد یک دختر معمولی به نام دی است که با کمک یک کلید مرموز وارد سرزمین جادویی و شگفتانگیز اوز میشود. جایی که او باید با کمک دوستان جدیدش این سرزمین اسرارآمیز را نجات داده تا به قهرمان داستان تبدیل شود و…
یک مادر و دختر نوجوانش وقتی مرگ در قالب یک پرنده سخنگو حیرت انگیز از راه می رسد باید با مرگ روبرو شوند.
یک دختر ده ساله را دنبال می کند که شروع به زیر سوال بردن زندگی غیر معمول خود در مجتمع مستحکم خانواده اش در روستایی انگلستان می کند، در نهایت متوجه می شود که یک بار در ماه، پدرش به یک هیولا تبدیل می شود.
دی، دختری، به دنبال اسب گمشده جادویی خود میگردد که گمان میرود به گنجینههایی در کوه کتکلوز منتهی شود. او با دوستانش رازهای متحول کننده زندگی را در طول این تلاش جسورانه کشف می کند.
بن مونرو، روانشناس اجتماعی آمریکایی، یک فرقه محلی مرتبط با یک رویداد نگران کننده را بررسی می کند. در حالی که او در کارش غوطه ور می شود، دختر نوجوان سرکشش، مازی، با پسری مرموز محلی درگیر می شود که او را با صحنه مهمانی زیرزمینی شهر آشنا می کند. همانطور که این دو جهان به سمت یک تقاطع حرکت می کنند، خود را در خطر بزرگی می بیند و بن باید برای نجات او با ساعت مسابقه دهد.
قسمت ششم منتشر شد.
پنج سال پس از مرگ دختر مدرسه ای اندی بل، پیپا فیتز آمبی تصمیم می گیرد تا آنچه را که واقعاً برای او اتفاق افتاده است کشف کند. سال سینگ، دوست پسر اندی، قبل از اینکه جان خود را بگیرد به قتل اعتراف کرد، اما پیپ معتقد نیست که او مسئول است و تیم
در شهری که کنتا اوچیا زندگی میکند، قتلی رخ میدهد. بدن مثله شدهای در کنار رودخانه پیدا میشود و کنتا، پسری دبستانی، یک تمساح را در آب میبیند. با اینکه در کلاس به عنوان دروغگو شناخته شده است، تصمیم میگیرد با کمک دوستش آن موجود را بگیرد. آیا بدن توسط تمساح مثله شده یا توسط قاتل؟ تمامی ارتباطات به کنار رودخانه منتهی میشود و شامل معلمش، والدینش و دختری که در آن سوی رودخانه در حال تمرین ترومپت است، میشود.
حبیب کارگر سادهای است که در یک کارخانه کار میکند اما بنا به دلایلی با دستور رئیسش آقای قندی اخراج میشود. در بین راه با دختری که به تازگی در کارخانه مشغول به کار شده هم مسیر میشود. حبیب به دختر دل میبندد و غافل از اینکه او دختر رئیس کارخانه است تا اینکه…
این داستان شگفت انگیز در عصر شوالیه های شجاع، شاهزاده خانم های زیبا و جادوگران در حال نبرد اتفاق افتاد. روسلان، هنرمند سرگردانی که رویای شوالیه شدن را در سر می پروراند، با میلا زیبا آشنا شد و عاشق او شد. او حتی شک نداشت که او دختر پادشاه است. با این حال، قرار نبود که شادی عاشقان زیاد طول بکشد. چرنومور، جادوگر شیطانی، در یک گرداب جادویی ظاهر شد و میلا را درست جلوی چشمان روسلان دزدید تا قدرت عشق او را به قدرت جادویی خودش تبدیل کند. بدون هیچ مقدمه ای، روسلان در تعقیب شاهزاده خانم دزدیده شده قرار می گیرد تا بر همه موانع غلبه کند و ثابت کند که عشق واقعی قوی تر از جادو است.