مستندی راجع به مارها به کارگردانی میچ توربول در سال 1997 ساخته شده است.
در بهار سال 1945 میلادی و قبل از پایان جنگ جهانی دوم، یک سرباز آلمانی به نام هاینریش و یک سرباز اساس به نام السا، برای برقراری عدالت، علیه نازیها و برای خانوادههایشان میجنگند. در این میان هاینریش به دنبال دخترش میگردد اما در دهکده دورافتاده السا، گنجی پنهان شده است که نازیها میخواهند آن را غارت کنند و…
پسر کوچکی بهنام جان که در یک شب طوفانی در کوههای یونان رها شد و به سرپرستی گرفته شد تا اینکه در جوانی...
سیمبا و نالا صاحب یک دختر بنام کیارا شدند. تیمون و پومبا به عنوان مراقب این بچه انتخاب شدند اما کیارا از دست آنها به راحتی فرار می کند و به سرزمین های ممنوعه پا می گذارد.
فرانکلین تازه وارد شهر شده است و امیدوار است که دوستانی پیدا کند، اما تاکتیک های معمول او روی باند Peanuts کار نمی کند. هنگامی که دربی جعبه صابون از راه می رسد، او مطمئن است که این فرصتی است برای تحت تاثیر قرار دادن دوستان جدید و تیم کردن با تنها بچه بی شریک دیگر: چارلی براون.
پدری با دختر بچه کوچکش در حال فرار است تا از ارواح گذشته خود و نیروهایی که او را می خواهند بگریزد.
داستان دکتر مهر پرور و همسرش است که به سفر شمال می روند و در یک تصادف رانندگی کشته می شوند لیکن فرزندانشان مرضیه و مسعود که به این تصادف و کشته شدن والدینشان مشکوک هستند برای تحقیقات بیشتر به شمال سفر می کنند. آن ها هر چه از سفرشان می گذرد از راز خانوادگیشان اطلاعات بیش تری به دست می آورند.
داستان این سریال روایتگر چند خانواده با قصهها و مشکلاتشان میباشد که هر کاراکتر قصه و گذشته مخصوص خودش را دارد …
سریال «ارتش سری»، یک بازی گروهی استدلالی و استنتاجی است که داستان فرضی آن برگرفته از سریال پرطرفداری است به همین نام با موضوع وقایع جنگ جهانی دوم: نبردی میان پارتیزان ها و ارتش آلمان نازی برای نجات خلبان ها. داستان این سناریو از این قرار است: در خلال جنگجهانی دوم، ده نفر از بازیگران در نقش های متفاوت پارتیزان ، سرهنگ کسلر ، گشتاپو، خلبان، راینهارد و .... در کافه کاندید واقع در بلژیک 1945 جمع می شوند تا یک بازی واقعی و رئال را انجام دهند.
کلهپزی که عشقش به استقلال را با هیچ چیز دیگر جایگزین نمیکند دختری دارد که خواستگاری پرسپولیسی دارد و همین تعلق رنگی است که با مخالفت پدر روبرو میشود. در ادامه یک تصادف منجر به فوت کلهپز و بازگشایی پرونده یک قتل میشود؛ کلهپز داستان حین عبور از عرض خیابان با پژوی سبزرنگی تصادف کرده و در پی این تصادف میمیرد! تنها شاهد اتفاق مردی است تکچشم که فقط رنگ و نوع ماشین را تشخیص دادهاست. اینطوری است که تمامی پژوهای سبزرنگ داخل شهر فراخوانده میشوند و این چنین است که داستان وارد فاز کلانتری میشود. افسر پرونده و چند تن از مأمورین کلانتری به دنبال قاتل میگردند. تا اینکه …