در جنوب شرقی استان سیستان و بلوچستان، یک بیوه بلوچ به نام بیبان تصمیم می گیرد سکوت کند و دیگر حرفی نزند. او با پسرش میران در خانه پدرشوهرش زندگی می کند. وقتی همبازی دوران کودکی او، همراز، به خانه برمی گردد، عشقی میانشان جان می گیرد؛ اما همه سعی می کنند بیبان را وادار کنند که این عشق ممنوعه را فراموش کند.
داستان سه نسل را به صورت همزمان و پیوسته روایت میکند، از دغدغه های امروز جوانان تا آسیب مسائل روز خانوادگی و اجتماعی…
پنج دوست جوان به همراه راهنمای خود، سفری ماجراجویانه آخر هفتهای را به تپههای کولیمالای آغاز میکنند. اما با نادیده گرفتن هشدارها، وارد منطقهای ممنوعه میشوند و ناخواسته، راز تاریکی را در دل جنگل بیدار میکنند
کاکا پسر یک قهرمان است. بدن او توسط یک نیروی شیطانی مورد تهاجم قرار می گیرد که با افزایش سن قوی تر می شود. در نهایت این نیرو قدرت تاریک کافی برای نابودی کل جهان را خواهد داشت. برای جلوگیری از وقوع چنین فاجعه ای، اژدهای سیاه افسانه ای، پرنسس نینی، رئیس باراگون و براتی بیرلی با کاکا متحد می شوند تا از سرزمین خود دفاع کنند. آنها در سرزمینهای ممنوعه، دنیای زیرزمینی و جهان موازی، با گلهای گوشتخوار و موجودات سنگی مبارزه میکنند. با وجود خطرات، جوانان هیچ ترسی نشان نمی دهند. آنها مصمم هستند تا نیروهای تاریک را از سرزمین خود بیرون کنند.
بعد از فوت همسر لی هیون، زمانی که ولیعهد چوسان بود، قانونی تصویب میشود که ازدواج را برای همه ممنوع میکند. قانونی که هفت سال از آن میگذرد و باعث عصبانیت مردم شده…
سیمبا و نالا صاحب یک دختر بنام کیارا شدند. تیمون و پومبا به عنوان مراقب این بچه انتخاب شدند اما کیارا از دست آنها به راحتی فرار می کند و به سرزمین های ممنوعه پا می گذارد.
داستان فردی متدین به نام حاج یونس، بازرگانی معتقد به اصول دینی، است. اما پسر بزرگش جلال او را درگیر اتفاقاتی در زندگی می کند که ایمانش محک زده می شود.
قسمت شانزدهم منتشر شد.
وکیلی جوان به نام جانگ شین یو با یک نفرین چند صد ساله دست و پنجه نرم میکند. از طرفی دیگر لی هونگ جو یک کارمند ساده دولتی است که همیشه به عنوان فردی سختکوش شناخته میشود. در این میان او یک روز به صورت اتفاقی کتاب ممنوعهای را که 300 سال پیش به طور کامل مهر و موم شده، پیدا میکند. این کتاب در واقع کلید رهایی جانگ شین یو از نفرین چند صد ساله میباشد و…
عیسی فرهمند، کارمند بازرسی سازمان بهزیستی در جریان بازدید از یک مرکز نگهداری دختران خیابانی، متوجه باند فساد مشکوکی میشود که او را به یک مهمانی زیرزمینی ممنوعه میرساند.
هرکول به دلیل توطئه ناپدری اش که هم اکنون پادشاه است، به خاطر یک عشق ممنوعه، تبعید شده وبه عنوان برده به فروش می رسد. اما "هرکول" در پی گرفتن انتقام است و …